سخنرانی آیت الله محمدجواد فاضل لنکرانی درهمایش دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم
آیت الله حاج شیخ محمدجواد فاضل لنکرانی گفت:این جهادی که مرجعیت عراق اعلام فرمودند بر اثر آن بحمدالله این فتنه تا اندازه زیادی با درایتها و کمکهای فراوان نظام جمهوری اسلامی از بین رفت. به گزارش پایگاه خبری رهپویان قم ،این همایش پیش از ظهر چهارشنبه ۱۳ اذرماه ۱۳۹۸ توسط دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم […]
آیت الله حاج شیخ محمدجواد فاضل لنکرانی گفت:این جهادی که مرجعیت عراق اعلام فرمودند بر اثر آن بحمدالله این فتنه تا اندازه زیادی با درایتها و کمکهای فراوان نظام جمهوری اسلامی از بین رفت.
به گزارش پایگاه خبری رهپویان قم ،این همایش پیش از ظهر چهارشنبه ۱۳ اذرماه ۱۳۹۸ توسط دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم و پژوهشکده فرهنگ و معارف قرآن و پژوهشگاه علوم وفرهنگ اسلامی با همکاری مرکز فقهی ائمه اطهار علیهم السلام قم در سالن اجتماعات فقاهت مرکز فقهی ائمه اطهار علیهم السلام برگذارگردید.این همایش با استقبال و مشارکت اساتید و محققان و اندیشه مندان حوزه و دانشگاه وطلاب و دانشجویان قرارگرفت. ۴۴۹۷
بسم الله الرحمن الرحیم
از دفتر تبلیغات و ریاست محترم پژوهشکده قرآن و از حضور شما فضلای محترم تشکر میکنم . ان شاء الله در این مقداری که وقت هست نکاتی را عرض خواهم کرد.
ابتدا تاریخ این نظریه را بیان کنم، تقریبادو سال پیش ازعتبه حسینیه یک دعوتی از حقیر برای سخنرانی در آنجا شده بود مصادف با مبارزه وغلبه بر داعش بود ، به ذهنم آمد که تصویر فنی و فقهی مبارزه با داعش چیست؟ این جهادی که مرجعیت عراق اعلام فرمودند و بر اثر آن بحمدالله این فتنه تا اندازه زیادی با درایتها و کمکهای فراوان نظام جمهوری اسلامی از بین رفت، اما بیان فقهی این مسئله چیست؟
به فکر این بحث برآمدم که یک مقدار کلمات فقها را در باب جهاد بررسی کنم و دیدم واقعیت مسئله این است که بر خلاف آنچه که مشهور است که ما دو نوع جهاد داریم جهاد دفاعی ،در جایی که یک دشمنی به انسان حمله میکند مال، جان و عرض انسان در خطر است اینجا واجب است و عقل هم بر جهاد دفاعی به میدان میآید. و جهاد ابتدایی که بحمدالله یکی از توفیقاتی که پیدا کردم آیات جهاد ابتدایی در قرآن را مفصل بیان کنم و به صورت اجتهادی بحث کردم نه در دایره این ضوابط تفسیری که فقط مفسران دارند! انسان واقعاً مبهوت میماند با این همه آیات درباره جهاد ابتدایی در قرآن، چطور یک کسی به خودش اجازه میدهد یک چنین مطلبی را بگوید اصلاً تشریع نشده ما چیزی به نام جهاد ابتدایی در دین نداریم این نظریات باعث شد یک تحقیقات جدیدی برای بحث آیات جهاد آنجام دادم.
همه اینها را که مجدداً بررسی کردم، یک نوع سومی از جهاد در کلمات فقها و از ادله به نام جهاد ذبی استفاده میشود ، ذب به معنای همان دفاع است، الذب عن الاسلام، متعلق این جهاد فقط مسائل دین است، بحث خود انسان و حمله کردن دشمن به شخص انسان که در جهاد دفاعی متعارف مطرح است این نیست، اگر در یک جایی بر اساس اسلام خوف شود، انسان خوف پیدا کند که دین در خطر است حالا خواه در منطقه خودش باشد یا در مناطق دیگر باشد، خواه در ایران باشد یا در فلسطین باشد. بر اساس ادله هر انسانی که تمکن دارد برایش واجب است مقابله کند ، از این به جهاد ذبی تعبیر میکنیم ، یعنی جایی که فقط مسئله دفاع از دین مطرح است، دفاع از اصل اسلام مطرح است. این را استخراج کردیم ان شاء الله به ادلهاش اشاره خواهم کرد و دیدم که واقعاً اصلاً نهضت امام حسین علیه السلام را باید بر همین اساس تفسیر کنیم، نهضت امام حسین علیه السلام بر اساس جهاد دفاعی نبوده، امام حسین خودش به اختیار خودش از مدینه حرکت کرد، به اختیار خودش از مکه خارج شد، میتوانست به یمن برود و کسی هم کارش نداشته باشد ولو اینکه حضرت فرموده بود من اگر در هر مکانی بروم دشمن من را از بین خواهد برد ولی میآید قیام میکند و آن تعبیری که اصلاً در یکی از ادلهی ما هم آمده تمسک میکند به کلام جدّش رسول خدا، مَنْ رَأى سُلْطاناً جائِراً ، کسی که یک سلطان جائری را ببیند که حلال را حرام و حرام را حلال میکند، عهود الهی را و دین را از بین میبرد و شخم میزند لم یغیر بعمله و لا بقوله آنجا میفرماید خدای تبارک و تعالی این را باید در جایگاه آتش قرار بدهد، آن عقوبت شدید را برایش مترتب میکند.
جریان امام حسین بر اساس جهاد دفاعی قابل توجیه نیست، چرا امام حسین کنار خیمه میآید بعد از اینکه همه شهید شدند فرزند شش ماهه خودش را میگیرد به عنوان اینکه این تشنه است و به میدان میآورد، امام که میدانست این کشته خواهد شد، میدان جنگ است و دشمن قصی القلب آنچنانی در مقابل است، حضرت که میدانست این را میکشد اما به چه عنوان این را آورد؟ این فقط بر اساس نظریه جهاد ذبی قابل توجیه و تفسیر است، چرا اصلاً دست زن و بچه را گرفت و به میدان کربلا آمد؟ به اینها میفرمود شما در مدینه بمانید ما با رجال و افراد میرویم، ولی دست اینها را گرفت و اینها هم مورد آزار و اذیت و شکنجه و اسارت قرارگرفتند، برای اینکه عنوان جهاد ذبی در این خلاصه میشود که خدای تبارک و تعالی در انسان دفاع از دین را واجب کرده، البته درست است از یک جهت حقیقت دفاع از آن وجود دارد منتهی احکامش هم با احکام جهاد ابتدایی فرق دارد شاید بیش از ده فرق بین جهاد ذبی و جهاد ابتدایی آوردیم، هم احکامش با جهاد دفاعی م
صطلح فرق دارد ولو در کُنهش هم دفاع است ولی جهاد ذبی یعنی یکی از واجباتی که بر انسان مسلمان هست حفظ الاسلام است.
جایی که میبینند اسلام در خطر است و میتواند مقابله کند بر خودش واجب است که مقابله کند ولو میداند کشته میشود، حتی زن و بچه خودش را به میدان بیاورد ولو متعلق به آن منطقه و کشور ما نباشد. شما ببینید یکی از سؤالاتی که برخی میکنند اینست که انقلاب اسلامی ایران چرا به قضیه فلسطین گره خورده؟ امام رضوان الله تعالی علیه انقلاب ما از اول بنیان گذاشت فرمود اسرائیل باید از بین برود، اسرائیل یک غده سرطانی است برای هدم اسلام آمده و ما موظف هستیم که قدس را از چنگال اینها آزاد کنیم، این یکی از آرمانهای نظام و انقلاب ماست، این بر چه اساسی است؟ یک کسی به امام عرض کند طرف شما طاغوت پهلوی بود همینها را مبارزه کردید و از بین بردید حالا دفاع از مستضعفین غیر ایران هم میخواهید بکنید مانعی ندارد، ولی چرا روی مسئله فلسطین اینقدر اصرار دارید، مخصوصاً گاهی برخی اشکال را جنبههای ولایی میدهند میگویند آنها که ولایت امیرالمؤمنین را قبول ندارند چرا شما میآئید اینقدر بها میدهید؟ جواب این سؤال در همین مطلب است که دفاع از اسلام بر هر مسلمانی واجب است یعنی هر جا هر مسلمانی دید اساس و کیان اسلام، در خطر است حق ندارد سکوت کند، به فعلٍ أو قولٍ أو مالٍ أو نفسٍ به هر نحوی میتواند باید مبارزه کند و به میدان بیاید، این یک اجمالی از این نظریه، که یک مقداری ذهنیت پیدا کنیم.
موضوع اصلی بحث مانطریه جهاد ذَبّی نسبت سنجی آن با فقه مقاومت است که بعد از آن فرمایشاتی که رهبری معظم انقلاب راجع به مقاومت فرمودند از چیزهایی که همان موقع در ذهنم خطور کرد مسئله فقه مقاومت است، همان موقع به دوستان خودمان در مرکز فقهی عرض کردم راجع به فقه مقاومت افراد و دوستان محقق طراحی کنند که فقه مقاومت چیست؟
مسئله فقه مقاومت یک باب جدیدی را در فقه باز میکند،. در مرحله اول این است که انسان میگوید مقاومت واجب است، وقتی میگوئیم مقاومت واجب است ذهن انسان معطوف میشود به بحث جهاد، بعد میگوئیم وقتی ما میگوئیم فقه مقاومت یعنی همین مسائل مربوط به جهاد، جهاد دفاعی، جهاد ابتدایی و جهاد ذبی هم داریم. در صورتی که مسئله خیلی عمیقتر از این است، ما اگر به فقه نگاهی بیندازیم میبینیم در جای جای فقه این بحث مقاومت مورد نظر شارع متعال است و مسئله از دایره مباحث جهاد خیلی گستردهتر است البته مباحث جهاد یکی از بحثهای اصلی فقه مقاومت است مخصوصاً با این جهاد ذبی که اضافه شد. حالا من یک عناوینی که فقط در ذهنم مرور کردم، این نیاز به یک تحقیق میدانی مفصل دارد ، الآن شاید نتوانیم یک تعریف جامع و دقیقی برای فقه مقاومت ارائه بدهیم اما یک مواردی ه مقداری که به ذهنم رسید اینها چیزهایی است که نمیشود از کامپیوتر استفاده کرد، باید یک بررسی میدانی از اول تا آخر فقه بشود تا همه اینها را انسان در یک سبد قرار بدهد و بعد یک تنسیقی بینشان ایجاد کند.
ما در فقه لزوم مقابله با بدعتها، لزوم مقابله با مذاهب باطله و لزوم مقابله با کتب ضاله را داریم، اینها تحت عنوان فقه مقاومت یعنی مقاومت برای حفظ دین در میآید،. برخی از راه فکر میآیند دین را از بین ببرند که به نظر من امروز دشمن کار اصلیاش را روی این محور قرار داده یعنی برای اینکه با اسلام مقابله کند نمیآید از راه جنگ و خونریزی و حتی مسئله داعش هم از این مرحله گذشت و تاریخ مصرفش به یک معنا تمام شده، از طریق ایجاد بدعتها، ایجاد مذاهب فاسده، تغییر مفاهیم درون دینی ما، مفاهیم ارزشی ما که دارند خیلی کار میکنند و نمونههای زیادی هم از این وجود دارد، این خودش یک عنوان است و باید روی این عنوان کار بشود.
یکی از مظاهر فقه مقاومت عدم جواز محبت نسبت به کفار است، این آیه شریفه اول سوره ممتحنه اعوذ بالله من الشیطان الرجیم يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَ عَدُوَّکُمْ أَوْلِياءَ دشمنان خدا را نباید اولیاء خودمان که تُلْقُونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَ قَدْ کَفَرُوا بِما جاءَکُمْ مِنَ الْحَقِّ اینها حرف خدا را قبول ندارند کافر به ما انزل الله هستند، شما حق ندارید دستتان را دراز کنید، دست دوستی به اینها بدهید، حق ندارید عدو را به عنوان دوست قرار بدهید، چرا؟ این هم میآید تحت عنوان دایره فقه مقاومت، حالا بعداً فرض کنید این شاخه شاخه میشود یعنی ما اصل اولی را میتوانیم بگوئیم ابراز محبت به آنها حرام است و جایز نیست، حالا مصلحت اقتضا میکند مسئول نظام اسلامی با یک کافری دور یک میز بنشینند آن امر دیگری است ولی در همان جا هم اسلام میگوید حق نداری عدوّ خدا را به عنوان دوستدار خودت قرار بدهی و تلقون إلیهم بالمودة، من اینها را توضیح نمیدهم بلکه هر کدام نیاز به بحثهای مفصلی دارد یعنی به نظر من این عناوینی که امروز در این رابطه عرض میکنم در
باره هر کدامش باید مقاله مفصلی مطرح بشود.
باز شما در مکاسب عدم جواز بیع سلاح به کفار را مطرح میکنید، همه اینها برای مقاومت بر دین اسلام است وقتی میگوئیم سلاح را نمیشود به کفار فروخت برای اینکه آنها تقویت نشوند اگر تقویت بشوند اذیت میکنند و موجب ایذای مسلمین میشوند، سلاح را نمیشود به اینها فروخت، وقتی از این دید مطرح میشود همان نظریهی شریف امام، میدانید آنجا روایات مختلف وجود دارد در جواز بیع سلاح و در عدم جواز بیع سلاح به کفار، امام خمینی رضوان الله تعالی علیه میفرمایند اگر در یک زمانی مسلمانها اینقدر قدرت داشتند، به یک کافری در نزدیکی خودشان، به یک دولت کفری هم یک مقدار اسلحه بدهند، فرض کنید قدرت موشکی ایران بحمدالله خیلی زیاد شده و بعداً بخواهند صادر کنند به بعضی از دولتهای کفر هم بدهند چون نمیتوانند بر ایران غلبه پیدا کنند مانعی ندارد، چون به مقاومت درباره اصل دین ضربه نمیزند ، عدم جواز بیع سلاح مانعی ندارد.
یکی از موارد، احکام مرتد است. چرا اینقدر روی مسئله احکام مرتد فقهای ما تأکید و تصریح دارند و عجیب این است که دشمنان اسلام هم برای مقابله با این حکم دائماً برنامهریزی میکنند میآیند مسئله آزادی در فکر را مطرح میکنند، چه بسا لا اکراه فی الدین را هم غلط تفسیر و معنا میکنند و میگویند وقتی اینطور شد، حالا میخواهد دینش را عوض کند، چه اشکالی دارد؟ صبح مسلمان باشد و عصر ازاسلام خارج بشود، این حکمی که برای مرتد در اسلام آمده که البته در یهودیّت و در مسیحیت و در زرتشت هم همینطور است، در تمام شرایع سماوی حکم همین است که اگر کسی دخل فی دینٍ ثم خرج از آن دین و أعلنَ چون موضوعش اعلان است، حالا یک کسی بین خودش و نفس خودش میگوید من این دین را قبول ندارم که آن مسئلهای نیست، اینکه مرتد را باید از بین برد جایی است که اعلان میکنند و این اعلان موجب تزلزل ایمان عدهای خواهد شد. یک کسی از رستورانی که غذا خورده بیاید بیرون و بگوید ایها الناس غذای اینجا بد است و نروید، ولو غذای درجه یک هم داشته باشد بر یک عده از نفوس اثر میگذارد. مرتد وقتی اعلان میکند استحقاق آن حکم را دارد.
البته یک جزوهای راجع به جواب برخی از شبهات ارتداد دارم ، یک وقتی یکی از روحانیون خارج نشین نامهای به من نوشته بود که ما در قرآن دلیلی بر لزوم قتل مرتد نداریم در روایات هم برای قتل مرتد، خبر واحد است و خبر واحد در امور مهمه حجّیت ندارد. من در جوابش نوشتم در جریان حضرت موسی علی نبینا و آله علیه السلام وقتی حضرت از کوه طور برگشتند عدهای مرتد شدند، به حضرت عرض کردند حالا ما چکار کنیم؟ گوساله پرست شدند و فرمود توبوا إلی بارئکم فاقتلوا انفسکم، این حکم مرتد در دین حضرت موسی است، به دو راه این حکم در دین ما ثابت است حالا با قطع نظر از روایات معصومین که خودمان داریم، یکی از راه استصحاب شرایع سابقه و یکی هم از یک راه دومی که من در مباحث اصول مفصل او را ذکر کردم.
چرا اسلام میگوید مرتد را باید کشت؟ برای اینکه اساس دین حفظ شود، این حکم قتل مرتد یک عقوبتی برای این شخص نیست، این عقوبت اصلیاش در قیامت است برای این است که اصل دین حفظ شود. مقاومت برای حفظ اصل دین است، ارتداد به دین ضربه میزند، در بدنه و توده مردم ضربه میزند.
این مطلبی که معروف است که کفار نمیتوانند بر ما سبیل داشته باشند لَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا که فرع خیلی روشن و واضحی است، این هم در همین دایره فقه مقاومت قرار میگیرد، یعنی جامعه مسلمین باید خودشان آقای خودشان باشند غیر از اسلام چیز دیگری بر آنها حکومت نکند، غیر از اسلام چیز دیگری بر آنها سلطنت نداشته باشد.
در همین آیات سوره مائده که باید یک دوره قرآن را از اول تا آخر فقط با این نگاه انسان ببیند، يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَ النَّصاري أَوْلِياءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ وَ مَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ ، اگر یک مسلمانی، یک کافری را ولیّ خودش قرار داد از اسلام خارج میشود، فإنه منهم، این آدم هم از آنها میشود و از اسلام خارج میشود. اینها آیاتی است که به خوبی میشود از آن مقاومت را استفاده کرد، این آیه شریفه وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ این هم یکی از آیات کلیدی برای فقه مقاومت است.
اگر فرض کنید این آیات سوره مائده نبود، هر چیزی که به عظمت اسلام و مسلمین خدشه وارد کند حرام است و جایز نیست و انتم الاعلون، الاسلام یعلوا و لا یعلی علیه. پس خود این هم یکی از محورهاست، عدم جواز مراجعه به حاکم طاغوت، آن روایت معروفه مقبوله عمر بن حنظله، که همه آقایان، این روایت را ملاحظه فرمودید حضرت از طاغوت نهی میکند و مستند میکند به آیه شریفه قرآن. اگر دو تا مسلمان بروند پیش یک حاکم جور ولو به حقّ قضاوت کند این جایز نیست هم آنکه قضاوت به حق کرده ا
ستحقاق جهنم دارد چون لأنه حاکم الجور و هم اینهایی که رفتند پیش او استحقاق عقوبت و عذاب دارند، چون موجب تقویت جور و کفر شدند، این هم از همین جهت است. امروز یک کسی بگوید عقل میگوید قاضی باید وارد باشد یک جنایتی در جامعه واقع شده و قاضی باید بتواند درست قضاوت کند، چه فرقی میکند که این قاضی کفر باشد یا قاضی مسلمان باشد!؟ و متأسفانه این فکر امروز گاهی اوقات از برخی تریبونها نشر داده میشود به اسم اینکه در حقوق شهروندی همه انسانها علی السویه هستند این همه آیات محکمی که ما در قرآن داریم باید تخطئه کنند، یعنی چه در امور شهروندی همه علی السویه هستند، چرا مسلمان وغیر مسلمان در یک حدی باشد. غیر مسلمان نمیتواند قاضی بشود، شما بگوئید کسی که رشته حقوق خوانده، حتی بر فقه شیعی از یک مجتهد حوزوی هم مسلطتر است ولی باز هم اگر مسلمان نیست حق ندارد قاضی بشود، نمیتوانیم این حرفها را بزنیم، این همه آیات محور است ، از بعد از بعثت پیامبر اکرم اساس اسلام و مسلمین است ، البته ما در نحوه تعامل با کفار قویترین دستورات را داریم، راهکار داریم، این قاعده الزامی که ما هم بحثش را کردیم و آنجا هم حرفهای تحقیقی را ذکر کردیم واقعاً یکی از مهمترین قواعد فقه سیاسی ماست که اگر کفار نکاح دارند، شما بر نکاحشان آثار صحت بار کنید و اگر یک کسی زن کافری هست شما حق ندارید با او ازدواج کنید، زن اوست و نکاحشان لکل قومٍ نکاح با هفت هشت تعبیر دیگر همه تحت عنوان قاعده الزام در میآیند ولی این تعابیر که منع میکند یک مسلمان را که به سراغ حاکم طاغوت برود ولو به حق قضاوت کند، این بُعد مقاومتی دین را میآورد که بر دین خود استوار باش، ببین سر و کارت با چه کسی است و میخواهی حرف چه کسی را گوش کنی؟
اینها عناوینی است که من فکر کردم در ذهنم آمده راجع به نجاست کفار، اکثر فقهای ما قائلاند به اینکه مشرک نجس است، راجع به اهل کتاب اختلاف است ولو اینکه در اهل کتاب هم مشهور قائل به نجاست هستند ولی حالا بحث این است که این نجاست چرا؟ این آقایانی که میگویند انسان ذاتاً نه نجس است نه پاک، یا ذاتاً پاک است، میبرند در بحثهای تکوینی، ما از کجا میدانیم شارع اینجا مسئله تکوین گفته؟ ممکن است یک مشرکی از جهت بهداشت از جهات متعدد بیشتر از یک مسلمان رعایت کند اما چرا اسلام میگوید انما المشرکون نجس، حالا اگر آن نجس را به یک نجاست ظاهری معنا کردیم یا روایاتی که داریم بر اینکه مشرک نجس است، برای اینست که مسلمان مرز خودش را از کافر و مشرک جدا کند. بالأخره وقتی من شهادتین را گفتم بحمدالله مسلمانم، یکی از ابعاد مقاومتش همین است که من این اسلام را حفظ کنم، در قضا هم کاسه با مشرک نشوم ، ارتباط با او نداشتم باشم، ارتباطات غیر ضروری. لذا به نظرم میرسد که بحث از نجاست کفار همین است.
باز در خود فقه شیعه بحث از تقیه است؛ تقیه اقسام مختلفی دارد، تقیه خوفی، تقیه مداراتی، تقیه برای چیست؟ ریشه تقیه به مقاومت برمیگردد. هم تقیه مداراتی و هم تقیه خوفی، یک نوع مقاومت برای حفظ شیعه است، همین جا عرض کنم بعضی از مقامات عجیب ائمه معصومین علیهم السلام و حتی برخی از کرامتهای اینها را خیلی حق نداریم بر منابر عام و عمومی مطرح کنیم، من از یکی از خطبای خیلی معروف پرسیدم اینکه ائمه میفرمایند اسرار ما را فاش نکنید، منظور از اسرار چیست؟ اتفاقاً از همان منبری بود که ایشان این روایات اسرار را خواند و بحث خیلی خوبی هم کرد گفتم اسرار چیست؟ تأملی کرد و گفت باید تأمل کنم و نمیدانم اسرار چیست.
اسرار این مقاماتی است که نوع بشر عادی قدرت تحمل و درکش را ندارند، اگر به بشر بگوئی امام صادق علیه السلام این ولایت تکوینی را دارد میتواند تصرف در کرات کند میگوید پس خداست، او مثل یک محققی نیست که بگوئیم این به اذن خدا، بودند در زمان امیرالمؤمنین یا آن تعبیری که از پیامبر معروف است که فرمود من راجع به علی مطالبی میدانم که اگر بگویم ممکن است علی را بپرستند، نوع بشر عادی اینطور است، لذا نباید اینها را گفت. خود تقیه به اقسام مختلفی که دارد این هم خودش یکی از وجوه در فقه مقاومت است.
لزوم دشمن شناسی، مراقبت از توطئههای دشمنان، رصد نمودن کار اینها؛ رهبری معظم انقلاب که واقعا یکی از ویژگیهای بسیار منحصر ایشان دشمن شناسی است، خود دشمنان هم میگویند ما تعجب میکنیم که ایشان لایههای زیرین توطئههای بیرونی را خیلی زودتر از وقت آن درک میکنند! ما به عنوان یک طلبه دشمن شناسی واجب است یا نه؟ اصلا منِ طلبه باید ببینم امروز دشمن دین کیست و چه نقشههایی دارد؟ وقتی ما میگوئیم دین از سیاست جدا نیست این هم یکی از فروع آن است، دشمن شناسی واجب است. اصلاً یک امری است که عقلایی است. یک تاجری در بازار رقبای خودش را رصد میکند و کارهای آنها را زیر ذرهبین دارد برای اینکه در کار اقتصادی از آنها عقب نیفتد، من بنشینم مشغول درس و بحثم باشم، یا یک م
سلمانی هر روز برای نماز و عبادتش مسجد برود ، بعد بگوید به من چه که آمریکا و اسرائیل میخواهد چه بلایی سر اسلام بیاورد؟ این آیا روی منطق عقل صحیح است؟ نه روی منطق عقل صحیح است نه روی مسئله فقه مقاومت. در فقه مقاومت شناخت دشمن واجب است، شناخت نقشههای دشمن واجب است، رصد کردن کارهای آنها واجب است، بررسی مقابله با آنها هم واجب است، اینها از احکامی است که تا حالا مورد غفلت قرار گرفته و آنطوری که باید و شاید مطرح نشده.
یکی از عناوین مهم لزوم تجهیز مسلمین است، این آیه معروف وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّكُمْ ، چند تا عنوان کلیدی دارد؛ تا میتوانید مسلمانها را قوی کنید، اعدوا لهم ما استطعتم من قوه، چرا؟ یعنی به نظرم میرسد که مهمترین محور مقاومت و فقه مقاومت این آیه شریفه است تا میتوانید خودتان را تقویت کنید، اسبهای جنگی تهیه کنید، و باید مسلمانها به مرحلهای برسد که ترحبون به عدوّ الله، آیا خدای تبارک و تعالی ارشاد میکند؟ این اعدوا یک امر ارشادی است که مسلمانها شما هم یک مقدار خودتان را قوی کنید، نه! این یک امر مولوی است ولو عقل هم میگوید. چون ما در اصول گفتیم که اینطور نیست که احکام مولوی باید جایی باشد که عقل درکی نداشته باشد، جایی که عقل هم صد در صد درک دارد شارع هم میتواند مثل حرمت ظلم یک حکم مولوی شرعی بیاورد ، این هم از آن موارد است، این وجوب دارد و ترحبون به عدو الله هم وجوب دارد.
من فکر میکردم که باز از آیاتی که میشود در مسئله فقه مقاومت استفاده کرد آیات نصر و نصرت است يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا إِن تَنصُرُوا اللَّهَ يَنصُركُم ،منطقش این است که اگر شما خدا را یاری کردید خدا هم شما را یاری میکنید، ولی سؤال این است که آیا نصرت خدا بر ما واجب است یا نه؟ جایی که یک مسلمان میتواند دین خدا را یاری کند این خودش یک مفهومی است آیا واجب است یا نه؟ آیات متعددی داریم، همین آیات نصر را اگر در قرآن ببینید خودش یک موضوع مستقلی است برای مسئله فقه مقاومت، اینها محورهایی بود که اجمالاً عرض کردم. حالا اگر باز فقه را مراجعه کنیم قطعاً خودتان نمونههای دیگری پیدا میکنید، ما باید همه اینها را کنار هم قرار بدهیم و فقه مقاومت را تدوین کنیم ان شاء الله.
حالا بحث این است که این جهاد ذبی که خودش یکی از مصادیق و مظاهر فقه مقاومت است و معنا هم کردیم جهاد ذبی را، گفتیم اگر یک جایی برای حفظ دین خدا انسان باید با دشمن مقابله کند، حرکت امام حسین علیه السلام ، مقابله انقلاب و ایران با اسرائیل ،حضور نیروهای ایران برای دفاع ومقابله باداعش مقابله در سوریه بر اساس جهاد ذبی است.
امروز حرکت حزب الله لبنان که خداوند حفظشان کند بر اساس جهاد ذبی است.
اولین بحث این است که ما چه آیاتی از قرآن داریم بر مسئله جهاد ذبی، در این جزوهای که نوشتم شاید یکی دو آیه آوردم ولی باز یک مقداری در قرآن بیشتر تأمل کردم هفت هشت مورد دیگر پیدا کردم.
هر پیامبری مأمور به دفاع از آن شریعتی بود که آورده، پیامبر ما هم مأمور به همین بوده منتهی و من تاب معک را هم دارد آنکه با تو به اسلام رجوع کرده، مسلمینی که پیرو تو شدند، فاستقم. آیات استقامت در قرآن را میتوانیم یکی از ادله جهاد ذبی قرار بدهیم، این یک آیه.
آیه دیگر این آیاتی که یا در عنوان فقه مقاومت بیاوریم به نحو عام یا در همین بحث جهاد ذبی بیاوریم، آیه ۶۳ بقره عنوانش این است آیاتی که خدای تبارک و تعالی به هر پیامبری که کتابی میداد میفرمود خذ ما آتیناکم بقوة، این یعنی چه؟ وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ وَرَفَعْنَا فَوْقَكُمُ الطُّورَ خُذُوا مَا آتَيْنَاكُمْ بِقُوَّةٍ ، این به قوت یعنی با همه وجود این کتاب الهی را حفظ کنید، این استقامت است، این مقاومت است.
وصلی الله علی محمد و آله الطاهرین
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0