هر جا ثقلین باشد اعتبار هست و اگر نباشد اعتبار نیست
آیت الله شیخ محمدجواد فاضل لنکرانی گفت:این گروههایی که آمدند در مقابل اهلبیت دکان درست کردند برای این بود که قول پیامبر را زمین بزنند، پیامبر (ص) فرمود انی تارک فیکم الثقلین، هر جا ثقلین باشد اعتبار هست و اگر نباشد اعتبار نیست. به گزارش پایگاه خبری رهپویان قم ،سخنرانی حضرت آیت الله حاج شیخ […]
آیت الله شیخ محمدجواد فاضل لنکرانی گفت:این گروههایی که آمدند در مقابل اهلبیت دکان درست کردند برای این بود که قول پیامبر را زمین بزنند، پیامبر (ص) فرمود انی تارک فیکم الثقلین، هر جا ثقلین باشد اعتبار هست و اگر نباشد اعتبار نیست.
به گزارش پایگاه خبری رهپویان قم ،سخنرانی حضرت آیت الله حاج شیخ محمد جواد فاضل لنکرانی دامت برکاته
عصرروزپنجشنبه ۱۶ آبان ماه ۱۳۹۸ درجمع اساتید وطلاب مرکز تخصصی تربیت محق و مذاهب اسلامی مشهد مقدس
بسم الله الرحمن الرحیم
قال الله تبارک و تعالی فی کتابه العزیز اعوذ بالله من الشیطان الرجیم ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتَابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنَا مِنْ عِبَادِنَا فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ لِنَفْسِهِ وَمِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَمِنْهُمْ سَابِقٌ بِالْخَيْرَاتِ بِإِذْنِ اللَّهِ ذَلِكَ هُوَ الْفَضْلُ الْكَبِيرُ
آغاز امامت حضرت ولی الله الاعظم حضرت حجت صاحب العصر و الزمان (عج) را تبریک عرض میکنم و امیدوارم که همه بشریت، همه مسلمین و خصوصاً شیعیان و بالاخص حوزههای علمیه از برکات وجودی این حجت حی خدا بیش از گذشته بهرهمند بشوند و دعاهای آن حضرت هر چه بیشتر شامل این سربازان و نوکران خودشان وحوزههای علمیه بشود و ان شاء الله توفیقات زیادی برای همه ما مقدر بشود.
یک اشاره اجمالی به آیه شریفه ۳۲ سوره مبارکه فاطرمی کنم که خدای تبارک وتعالی میفرماید:ثم اورثنا الکتاب، در آیه قبل فرمود والذی اوحینا الیک من الکتاب هو الحق مصدقاً لما بین یدیه مسئله وحی کتاب را به خود پیامبر (ص) در آیه قبل مطرح فرموده، اما در آیه بعد مسئله وراثت این کتاب را مطرح فرموده یعنی ما در قرآن کریم یک نزول کتاب داریم که همان تعبیر به وحی میشود و یک وراثت کتاب داریم، این البته در مورد قرآن فقط نیست، در امم گذشته هم همینطور بوده. مثلاً در سوره مبارکه مؤمن آیه ۵۴ میفرماید وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْهُدَى وَأَوْرَثْنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ الْكِتَابَ.
خود این آیه که خدای تبارک و تعالی با نزول قرآن مسئله تمام نشد، با مسئله وحی و اینکه این وحی به عنوان یک معجزه ختمیّه در مورد قرآن، این مسئله تمام نشد که بگوئیم در یک زمانی خدای تبارک و تعالی قرآن را نازل فرمود بر قلب مبارک پیامبر به عنوان یک معجزه، اما مسئله تمام شد. ما مسئله وراثت الکتاب را داریم، اصل این مسئله را او باید ببینیم، قرآن به خوبی دلالت دارد و این وراثت بعد از نزول قرآن تا روز قیامت هست یعنی وراثت قرآن یک امر مسلمی است یعنی این قرآن به وراثت و به ارث به همه بشریت رسیده.
نکته دوم دنباله آیه را هم باید توجه کنیم ببینیم اینست که وارثین این کتاب چه کسانی هستند؟ میفرماید الذین اصطفینا من عبادنا کسانی که از میان بندگان ما آنها را برگزیدیم، حالا بحث اینست که این الذین اصطفینا آیا خصوص ائمه معصومین علیهم السلام هستند؟ برخی از روایات هم شاید این را دلالت داشته باشد، یا همه ائمه معصومین، عالمان به دین، هر کسی که این کتاب را به وراثت اخذ کرده باشد. حالا اینجا بحث هست که آیا بین اصطفی و اختیار فرق وجود دارد؟ خیلی از لغویین میگویند فرقی وجود ندارد اصطفی همان اختیار است برخی هم میگویند اصطفی اخذ شیءٍ من بین الاشیاء منتهی آن صفوهی اشیاء را، بهترینش را.
پس خدا میفرماید ثم، بعد از نزول وحی، اورثنا الکتاب، کتاب را ما به ارث گذاشتیم، وارث چه کسانی هستند؟ الذین اصطفینا من عبادنا، عمده آن جمله بعد است که میفرماید فمنهم ظالم لنفسه این وارثین کتاب سه گروه هستند، یک گروه ظالم به نفس هستند، یک گروه مقتصدٌ و یک گروه هم سابق بالخیرات باذن الله.
حالا بنا بر اینکه این فمنهم ضمیر به همین مصطفون برگردد یعنی هر کسی که قرآن برای او به ارث رسیده مصطفون از عباد خداست که این احتمال خیلی روشن است که بگوئیم همه امّت پیامبر، همه انسانهای آخر الزمان، یعنی پیامبر آخر الزمان پیامبر آنها هستند همه اینها مصطفای از میان عباد خدا هستند، یعنی باز این یک افتخاری میشود برای همه ما و برای همه امت پیامبر، که امت پیامبر خدای تبارک و تعالی آنها را مصطفی و برای قرآن برگزیده ، که ظاهر آیه شریفه همین است این قرآن را امتهای گذشته قابلیتش را نداشتند، این کتاب با این عظمت و این جامعیت با این ابعاد گستردهای که دارد فقط امت پیامبر قابلیت حمل این کتاب و تحمل این کتاب را دارند.
بعد میفرمایند اینها سه گروه هستند؛ یک گروه ظالمٌ لنفسه، با قطع نظر از احتمالاتی که در تفاسیر داده شده آیه را میخواهیم به صورت خیلی روان به حسب ظاهرش معنا کنیم خدا میفرماید یک عدهای به خودشان ظلم کردند، یعنی این سرمایه بسیار عظیمی که ما در اختیار آنها قرار دادیم را توجه نکردند، باید به این قرآن عمل میکردند که نکردند، اینها به خودشان ظلم کردند. و منهم مقتصد یک گروهی راه میانه را پیش گرفتند یک مقداری به قرآن عمل کردند ، اما یک گروه و منهم سابق بالخیرات باذن الله، گروه سوم تا توانستند به قرآن عمل کردند اینها به اذن خدا از بقیه بشریت سبقت گرفتند ، بعد میفرماید ذلک هو الفضل الکبیر ؛ خدای تبارک و تعالی میفرماید اولاً فضل من شامل عده خاصی میشود، شامل همه نمیشود. بعد اینجا تعبیر میکند این فضل فضل کبیر است یعنی کسانی که به این قرآن عمل میکنند وجود خودشان را وجود قرآنی میکنند، برای مقابله با افکار باطل قرآن را در هر زمانی برای آن زمان استفاده میکنند ، در هر زمانی نحلهها، فرقهها، مذاهب، افکار باطل، وقتی خلق میشود این از قدرت هنرنمایی قرآن است که این کتاب کتابی است که در هر زمانی هر فکر باطلی مطرح بشود این قرآن میتواند با آن مقابله کند. حالا اینکه در بعضی از روایات یجری مجری الشمس و القمر درباره قرآن دارد ، یک بیانش همین است.
یک بیانش این است که در هر زمانی هر مشکلی فَإِذَا الْتَبَسَتْ عَلَيْكُمُ الْفِتَنُ فَعَلَيْكُمْ بِالْقُرْآنِ، وقتی فتنهها به سراغ انسان میآید، انسان به سراغ قرآن برود ببیند قرآن درباره او چه میگوید؟شاید هفت هشت احتمال درباره این سه گروه مفسرین دادهاند که من فعلاً کاری به آنها ندارم ولی معنای ظاهری آیه همین است که عرض کردم. البته فرد اعلای سابق بالخیرات ائمه معصومین علیهم السلام هستند، اما این احتمال وجود دارد که عالمان دین باید سابق بالخیرات باشند. اینها هم باید قرآن را نصب العین خودشان قرار بدهند.
آن کسی که به قرآن توجه نمیکند ظالم لنفسه است، مثل کسی است که ارثی به او میرسد و این ارث را در یک جایی دربستهای بگذارد و از او ذرهای استفاده نکند ظالمٌ لنفسه میشود ، خدا قرآن را برای امت پیامبر به عنوان ارث قرار داده«اورثنا الکتاب الذین اصطفینا من عبادنا» روی این احتمال همه امت پیامبر هستند، این یک وجهی برای شرافت امت پیامبر نسبت به امتهای گذشته است. برخی از آیات هم این را تأیید میکند، حالا در بعضی از روایات الذین اصطفینا من عبادنا را خصوص ائمه معصومین یا خصوص ذریهی پیامبر اکرم قرار داده که از باب مصداق بارز آن است و الا همه امت هستند به حسب ظاهر، اما این امت پیامبر یک گروهی این ارث را کنار گذاشتند و یک گروهی هم مقتصدٌ، یک جاهایی هم که دیدند نیاز است به آن مراجعه کردند ولی ومنهم صادقٌ بالخیرات که به نظر میرسد قرآن بدون ولایت ائمه معصومین برای بشرقابل فهم وعمل نیست ولی هر چه انسان به سراغ قرآن برود، قرآن این چنین است که راهگشاست،کلید حل مشکلات را به انسان میدهد.
افکاری که در هر زمانی به وجود میآید، برای مقابله با دین یا گاهی اوقات در لباس تدین که بر خلاف دین شکل گرفته است.انسان به برکت قرآن میتواند حل کند. مثلاً یکی از ابتلاءاتی که از قدیم وجود داشته و حالا هم کم و بیش وجود دارد بعضیها میگویند برخی از عرفا تمام مقامات ائمه معصومین علیهم السلام را دارند، اگر این است پس آنها هم باید کنار قرآن ثقل دیگر بشود ، پس چرا فقط ائمه معصومین در کنار قرآن به عنوان ثقل معرفی شده، خود قرآن آیاتی دارد که در مورد ائمه معصومین علم الکتاب در نزد اینهاست، ما غیر از ائمه معصومین چه کسی را میتوانیم پیدا کنیم که علم الکتاب داشته باشد؟ این تعبیر تالی تلو معصوم تعبیر غیر دقیق و غی صحیحی است، معصوم تالی تلو ندار ، وارثان حقیقی این کتاب ائمه معصومین علیهم السلام هستند، هزاران فقیه، فیلسوف و عارف را کنار هم بگذارند نمیتوانند ادعا کنند که علم عشری از این کتاب نزد آنهاست! حتی اگر خیلی بخواهیم دقیق مطرح کنیم هیچ کسی نمیتواند باطن یک آیهای را دستیابی پیدا کند مگر از راه ائمه معصومین علیهم السلام، هر آیهای باطنی و آن باطن بواطنی دارد و تنها گروهی که علم به باطن قرآن دارند ائمه معصومین هستند، در طول تاریخ کدام فقیهی ادعا میکند که من علم به باطن قرآن پیدا کردم؟ اصلاً امکان ندارد.
ما قرآن را معیار قرار بدهیم مرز میان معصومین و غیر معصوم برای ما به طور روشن شناخته میشود، نگوئیم اینها هم کنار ائمه معصومین! بزرگان ما خودشان این را تصریح فرمودند این مطلبی نیست که مطلب تازهای باشد که من عرض کنم ولی مشکل اینجاست که گاهی ممکن است یک طلبهای را یا یک شخصی را با تعابیر خیلی جذاب بگویند تو هم میتوانی به مقام ائمه معصومین برسی، تو هم میتوانی همان مقامات را داشته باشی، آنها چشم برزخی داشتند تو هم میتوانی داشته باشی، آنها طی الارض داشتند تو هم میتوانی داشته باشی، اینها را برخی از مرتاضین هم میتوانند پیدا کنند ولی این علم الکتاب با کدام ریاضت و سیر و سلوک میتواند به آن برسد، ظاهر این قرآن را با ریاضت آدم میتواند حفظ شود مثل کربلایی کاظم، خدای تبارک و تعالی ما علم الکتاب فقط و فقط به ائمه معصومین عنایت فرموده.
ما به برکت قرآن میتوانیم مرز میان ائمه معصومین و غیر اینها را در همه ابعاد جدا کنیم، فقه میخواهیم سراغ اینها برویم نه سراغ ابو حنیفهها و سراغ احمد بن حنبلها، ما این را به صراحت میگوئیم. فقه فقط در میان اهلبیت علیهم السلام است اینها فقه را بلد بودند، آن صحیحه ابی ولاد را در کتاب مکاسب ملاحظه فرمودید، فقه را فقط اینها بلد هستند و باید سراغ اینها برویم، اخلاق را فقط سراغ اینها برویم، عرفان را آن مقدارش که قابل قبول است آن است که اینها به ما یاد بدهند و الا عرفانی که بشر بخواهد درست کند اگر معلمش امیرالمؤمنین باشد ما قبول میکنیم ولی غیر از او را نمیپذیریم، اینها از این آیه شریفه و منهم سابقٌ بالخیرت باذن الله ذلک هو الفضل الکبیر، این فضل بزرگ این است، من از این آیه استفاده میکنم بر اینکه این راهی که من و شما در آن قرار گرفتیم برای این است که جزء سابقٌ بالخیرات بشویم، از مقتصد عبور کنیم و مخصوصاً این مجموعه مبارکی که در مشهد مقدس تأسیس شدرا از عنایات امام هشتم علیه السلام میدانم که بسیار مجموعه مبارک، منظم، مفید، با برنامههای بسیار خوب و آینده امیدوار کننده ان شاء الله.
بر حسب آنچه که در خود روایات هم آمده یا اگر هم نبود یک امر روشنی بود که حقایق و علم به این حقایق در نزد ائمه است، یعنی در همین علوم الهی داریم، شما راجع به معرفت خدا و صفات خدا، شناخت خدا، هیچ راهی بهتر از آنچه قرآن و اهلبیت بیان کرده نداری، شبههها را غربیها زیاد مطرح کردند و اینها را من نفی نمیکنم، نمیگویم اینها را نبینید، اتفاقاً آن شبههها در این مجموعهها باید مطرح بشود، جواب اصلیاش کجاست؟ در آیات و رویات بگردیم و جواب اصلی را پیدا کنیم. نمیشود یک شبههای در زمان ما موجود باشد و بگوئیم اصلاً نه قرآن، نه روایات، هیچی بر آن نداریم. حتی ممکن است یک وقت اینطور بگوئیم که در مسائل مربوط به عمل در فقه، یک منطقة الفراقی داشته باشیم.
یا منطقة الفراقی که مرحوم آقای صدر میگویند یا یک چیزی و موضوعی است که اصلاً دلیلی بر آن نداریم و باید با قواعد اصولی درست کنیم، ولی در مسائل اعتقادی اینطور نیست. در مسائل اعتقادی این قرآن عزیز و روایات، ائمه ما، همّشان بر این بوده که از نظر اعتقادی هیچ نقطه ابهامی نباشد، منتهی باید برویم در آیات قور کنیم و از خود این آیات و همچنین روایات اعتقادی که خیلی زیاد هم داریم، متأسفانه روی اینها کار اعتقادی نشده. واقعاً باید در یک مجموعهای این روایات اعتقادی کار اجتهادی بشود، یعنی ما قواعد اعتقادی را از این روایات درآوریم همان طوری که قواعد فقه را از برخی روایات درآوردیم، قواعد اعتقادی را درآوریم. بعد میتوانیم بسیاری از این شبهات روز را جواب بدهیم.
علی ای حال معتقدم که باید آخرین مطالبی که غربیها، کفار، مشرکین، هر مذهبی، مطرح کرده باید به آن آگاه باشیم و لذا فلسفه تشکیل این مراکز هم همین است. اما فکر نکنیم که جواب اصلیاش در فلسفه فلان فیلسوف داده شده یا در کتاب عرفان فلان عارف داده شده، نه! جواب اصلیاش در قرن و روایات است، انی تارک فیکم الثقلین مجرد این نبوده که حالا بدانید یک ارثی از خودم برایتان به جا گذاشتم، این تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی معنایش همین است یعنی هر چه شما نیاز داشته باشید اینجاست، جای دیگر نیست. این گروههایی که آمدند در مقابل اهلبیت دکان درست کردند برای این بود که قول پیامبر را زمین بزنند، پیامبر (ص) فرمود انی تارک فیکم الثقلین، هر جا ثقلین باشد اعتبار هست و اگر نباشد اعتبار نیست.
اگر شما میخواهید متخصص نسبت به مذاهب اسلامی بشوید، هر چه در قرآن قور کنید در آن راه موفقتر خواهید بود، یعنی گاهی اوقات یک آیه کلید برای برخورد و جواب از صد فرقه است اما باید با قرآن انس داشته باشیم، برویم سراغ قرآن و این فتنهها و این مذاهب و این نحلههایی که هر روز جدیدتر میشود، اینها را از قرآن و از کلام خدای تبارک و تعالی بتوانیم بهره بگیریم و پاسخ بدهیم، من از همه مسئولین این مجموعه ، از اساتید بسیار خوبی که اینجا از مشهد یا قم تشریف میآورند تشکر میکنم ، از شما فضلای محترم تشکر میکنم وامیدوارم دعای خاص امام زمان (عج) و عنایات امام هشتم علیه السلام بر این مجموعه هر چه بیشتر شود.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0