بیانات آیت الله محمدجواد فاضل لنکرانی درجمع طلاب خارجی حوزه علمیه قم
آیت الله محمدجواد فاضل لنکرانی درجمع طلاب خارجی حوزه علمیه قم که در مجتمع عالی امام خمینی برگزار شد،طی سخنانی براهمیت فضیلت ماه رجب تاکید نمودند. به گزارش پایگاه خبری رهپویان قم ،آیت الله محمدجواد فاضل لنکرانی درجمع طلاب خارجی حوزه علمیه قم که در مجتمع عالی امام خمینی برگزار شد،طی سخنانی براهمیت فضیلت ماه رجب تاکید […]
آیت الله محمدجواد فاضل لنکرانی درجمع طلاب خارجی حوزه علمیه قم که در مجتمع عالی امام خمینی برگزار شد،طی سخنانی براهمیت فضیلت ماه رجب تاکید نمودند.
به گزارش پایگاه خبری رهپویان قم ،آیت الله محمدجواد فاضل لنکرانی درجمع طلاب خارجی حوزه علمیه قم که در مجتمع عالی امام خمینی برگزار شد،طی سخنانی براهمیت فضیلت ماه رجب تاکید نمودند که متن آن در ذیل آمده است.
بیانات حضرت آیت الله حاج شیخ محمدجواد فاضل لنکرانی دامت برکاته
در جمع طلاب خارجی حوزه علمیه قم مجتمع عالی امام خمینی ـ ۲۵ / ۱۲ / ۹۷
بسم الله الرحمن الرحیم
قال امیرالمومنین : إنّ أولياءَ اللّه ِ هُمُ الذينَ نَظَروا إلى باطِنِ الدُّنيا إذا نَظَرَ النّاسُ إلى ظاهِرِها ، و اشتَغَلوا بآجِلِها إذا اشتَغَلَ النّاسُ بعاجِلِها ، فأماتُوا مِنها ما خَشَوا أن يُميتَهُم ، و تَرَكوا مِنها ما عَلِموا أنّهُ سَيَترُكُهُم
ماه مبارک رجب است، ماه اولیاء خداست و انتخاب این کلام از امیرالمؤمنین به همین مناسبت است، ماه رجب ماهی است که باید ببینیم اولیاء خدا چه کسانی هستند، اولیاء خدا چه خصوصیاتی دارند؟ چه صفاتی دارند؟ آیا هر کسی میتواند ولی خدا بشود، آیا این امر یک امر اختیاری است که خدای تبارک و تعالی هر کسی از انسانها که ادعا کردند ولی خدا هستند یا میگوید من میخواهم ولی خدا باشم، همین مقدار کافی است یا شرایطی دارد، اینکه انسان در زمره اولیاء الهی بخواهد قرار بگیرد. این بحث بسیار مهمی است، اولاً از نظر علمی مهم است، باید به قرآن مراجعه کنیم، قرآن که میفرماید علی إنه اولیاء الله لا خوفٌ علیهم و لا هم یحزنون، این اولیاء الله چه کسانی هستند؟ و چه شرایطی از نظر قرآنی بر آن وجود دارد، از نظر علمی این یک بحث معرفتی بسیار مهمی است، آیا علم در ولیّ خدا بودن دخالت دارد یا نه؟ مسائل معنوی، مسائل تقوایی فراوان دخالت دارد، علم چه جایگاهی دارد؟ آیا بدون علم کسی میتواند در زمره اولیاء خدا قرار بگیرد یا خیر؟ از جهت سیر و سلوکی و اخلاقی یکی از مهمترین مباحث اخلاقی است، یعنی تا کسی این بحث را عمیقاً در قرآن، در روایات دنبال نکند، این سیر و سلوک اخلاقی برای او محال است و نمیشود.
همچنین با توجه به آنکه درعصر یک عدهای مدعیاند که از اولیاء خدا هستند، در زمان ما متأسفانه این ادعا گسترش پیدا میکند. به صرف اینکه یک کسی یک مقداری ذکر بلد است یک مقداری اهل ذکر هم ممکن است باشد، ایا ما میتوانیم بگوئیم این از اولیاء خداست؟ گاهی اوقات در زمان ما افرادی مدعی این هستند که ما اهل سیر و سلوکیم، اهل معناییم، اهل تقواییم، از اولیاء خدائیم و این موجب فریب جمع زیادی میشود، زمان ما خودتان میبینید در همین حوزه علمیه ما چه افرادی چنین ادعاهایی داشتند و چه افرادی را منحرف کردند و از مسیر خارج کردند، لذا این یک بحث بسیار مهم و روشن است که در یک جلسه مختصر من نمیتوانم به همه ابعاد این بحث بپردازم، ولیّ خدا کیست؟ خدا ولیّ چه کسی قرار میگیرد؟ از قرآن به خوبی استفاده میشود که شرط اینکه انسان ولیّ خدا بشود این است که خدا ولایت او را به عهده بگیرد، خدا یک ولایت تکوینیه تامه مطلقه بر همهی موجودات عالم دارد، آن تام است.
انسان را هم در اثر همین ولایت تامه خلق کرده ولی در قرآن این تعابیر وجود دارد که الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات إلی النور، خدا یک ولایت خاص دارد برای یک گروه خاص، خدا ولی یک گروهی میشود که اینها را از ظلمات به نور خارج میکند. الله ولی المؤمنین در آیه قرآن است، خدا ولی مؤمنین است، والله ولی المتقین، خدا ولی متقین است، اینها یک ولایتهای خاص است. به نظر میرسد از آیات قرآن این استفاده را میشود کرد که اول باید خدا ولایت انسانی را که میخواهد ولی خدا بشود بپذیرد، انسان تحت ولایت خدا دربیاید تا ولیّ خدا بشود، یعنی هر کسی که خدا ولیّ او هست ولیّ خدا میشود، هر کسی که خدا این ولایت خاصه را بر او پیدا کرده و دارد میشود جزء اولیاء الله، اولیاء معنایش این نیست که کسی خدا را دوست دارد یا کسی اصل ربوبیت خدا را قبول دارد، نه. این الله ولی الذین آمنوا یک مرتبه بالایی از آن ایمان به اصل خداست.
حالا ببینید خدا ولی مؤمنین است، مؤمن چه کسی است؟ مؤمن آن کسی است که خدا را قبول دارد این مؤمنین در اینجا فقط ایمان در مقابل عمل صالح نیست، مؤمنی که عمل صالح انجام بدهد، تواصی به حق و تواصی به صبر دارد، این صفات را هم باید داشته باشد. آنهایی که قالوا ربنا الله ثم استقاموا، در همین آیه دنبالش ، این یک جهت بحث که ما برای اینکه جزء اولیاء خدا بشویم در مرتبه قبلش خدا باید ولی ما بشود.
امیرالمؤمنین در نهج البلاغه اوصافی را برای اولیاء الله بیان میکند در حکمت ۴۳۲، میفرماید: إن اولیاء الله هم الذین نظروا الی باطن الدنیا اذا نظر الناس الی ظاهرها، اولیاء خدا شرط اولش این است که وقتی عموم مردم دنبال ظاهر دنیا هستند، عموم مردم دنبال مقام، دنبال شهوترانی، دنبال ثروتاندوزی دنبال این گونه اموری هستند، که هر چه دنیا به قیامت و به آخر الزمان نزدیک میشود متأسفانه مظاهر دنیا بیشتر میشود! خانههای مجلل، ثروتها، تفاخرهای دنیوی، اولیاء خدا کسانی هستند وقتی مردم به سمت ظاهر دنیا میروند اینها نگاه به باطن دنیا میکنند، ظاهر دنیا فریبنده است، اینها گول آن ظاهر را نمیخورند. قدرت یک چیزی است از امور ظاهری دنیا، وقتی که یک قدرت ظاهری در مقابل اسلام قرار میگیرد اینها از این قدرت هراسی پیدا نمیکنند، اینجا نکتهی مخصوصاً برای ما طلبهها مهم است.
گاهی اوقات انسان در یک شرایطی قرار میگیرد تمایل پیدا میکند به اینکه به سراغ ظاهر برود، ظاهر اینست که ما دست به دست آمریکا بدهیم و سر یک میز بنشینیم و بگوئیم هر چه شما گفتید ما میگوئیم چشم! دین ما، منابع ما، کشور ما در اختیار شما باشد، بعد دیگر نه جنگی و نه دعوایی وجود دارد، این نگاه به ظاهر است. اما وقتی باطن را که باطن این شرارت، باطن این شیطنت، باطن این مخالفت با خداست، انسان چطور میتواند در مقابل چنین کُفر و شرکی تسلیم بشود؟ اینجاست که مرز اولیاء خدا از غیر اولیاء خدا جدا می شود، وقتی مردم دنبال ظاهر هستند اولیاء خدا سراغ باطن میروند، اینها دل به این دنیا نبستند، حتی به جان و جسم خودشان دل نبستند، چه کسی به میدان جنگ میرود؟ چه کسی حاضر است جانش را کف دست بگذارد و برود برای خدا شهید شود، کسی که به ظاهر نگاه نکند و الا اگر ادنی نظری به ظاهر دنیا باشد انسان پایش میلرزد و به میدان نمیرود، این یک ملاک برای ولی خدا بودن.
ملاک دوم و اشتغلوا باجلها اذا اشتغل الناس بعاجلها، اجل یعنی آنکه مدتدار است، عاجل یعنی آنکه نقد و الآن هست.
اولیاء خدا آیندهنگر هستند، پایان دنیا را نگاه میکنند نه فقط پایان عمر خودشان را، پایان عالم را نگاه میکنند ابدیت را نگاه میکنند اما غیر اولیاء خدا، میگوید بخورید، بچرید، الآن مدّ نظرشان هست. یک جملهای را یک وقتی یکی از شاگردان مرحوم آیت الله العظمی شاهآبادی بزرگ نقل میکرد که میگفت مرحوم آقای شاهآبادی میفرمود اشتباه مردم این است که میگویند دنیا نقد است و آخرت نسیه است، چه کسی نقد را رها میکند تا نسیه را بگیرد؟ ایشان میگفت اگر انسان دقت کند دنیا نسیه است و آخرت نقد است.
اولیاء خدا آخرت را نقد میدانند، پایان دنیا را نقد میدانند، دنیا را نسیه میدانند.
در این جمله خودتان خیلی تأمل کنید، گاهی اوقات ما طلبهها میگوئیم چرا ما طلبه شدیم؟ کجا را میخواهیم بگیریم؟ چه مقامی را میخواهند به ما بدهند؟ برای اینست که امروز را نگاه میکنیم، اینکه این علم برای ما غور الهی میآورد، هر روز که از خواب برمیخیزیم نماز میخوانیم و میآئیم برای مجلس درس، هیچ اثری بزرگتر از این اثر نیست که یک کلمه یاد بگیریم یک قدم تقربمان به خدا بیشتر شده، این واضح است، یک حدیث، یک آیه یاد بگیریم، یک مطلبی که قوهی معرفتی انسان را بالا ببرد ولو مقدمات معرفت باشد، ادبیات باشد، منطق باشد.
وقتی انسان به باطن علوم نگاه میکند، ما روایاتی داریم که انسان وقتی از درب خانه بیرون میآید برای تحصیل علم، ملائکه او را همراهی میکنند، ملائکه برای او استغفارو ملائکه برای او دعا میکنند، اینها واقعیت است که مایادمان میرود. وقتی بدانید همین علم در دنیا سبب میشود من به وسیله این علم یک جامعهای را هدایت کردم، مخصوصاً شما طلابی که در خارج از ایران وطنتان هست و بعد هم به آنجا میروید، هیچ وقت فکر نکنید که میخواهید به جایی بروید که مقام پیدا کنید، این بزرگترین رهزن برای انسان است اما از خدا بخواهید که به وسیله شما هزاران نفر را هدایت کند. آخرت چیست؟ وقت قیامت که میشود در صحرای محشر، خطاب میآید کافلین أیتام آل محمد اینها به صحرای محشر بیایند با چه عظمتی؟ بعد از انبیاء و معصومین درجهی بعد در محشر برای علماست، حتی از مجاهد فی سبیل الله، آن عالم واقعی، آن عالم ربانی بالاتر است. اینها آیندهنگری میشود.
انسان بنشیند بگوید خدا ۵۰ سال به من میدهد من این مدت را در علم دین، معرفت خدا، معرفت اولیاء خدا، معرفت قیامت، معرفت کلان خدا. واقعاً این روایتی که هست اگر انسان تنهای تنها باشد اما قرآن همراه او باشد و با قرآن باشد وحشتی ندارد، این یک حقیقت است.
اگر عمر آدم صرف در فهم یک آیه بشود، این با عمر هزاران نفری که رفتند در رشتههای دیگر حتی در رشتههای علمی، حتی رفتند به رشته طب که یک رشته بسیار خوبی است، معالجه میکند اما جسم دیگران را معالجه میکند و فرقی نمیکند که مؤمن باشد یا کافر، برایشان فرق نمیکند، طبیب باید مداوا کند. اما اولین خدمتی که شما کردید نفس خودتان را با فهم یک آیه احیا کردید، اگر عمر سپری شود در فهم یک آیه از آیات قرآن، باز به همه دنیا رجحان دارد.
این حدیث را خودتان شنیدید و برایتان نقل کردند، حدیثٌ واحد فی حلال و حرام خیرٌ من الدنیا و ما فیها، حالا من بحث را بردم روی یک آیه قرآن و این روایت میگوید یک حدیث. یعنی شما زحمت بکشید یک حدیث یاد بگیرید که در آن نوشته چه چیزی حرام و چه چیزی حلال است؟ خدا میگوید از دنیا و آنچه در دنیاست بهتر است، خیرٌ من الدنیا و ما فیها است، کار من و شما این است، بفهمیم در چه مسیری قرار گرفتیم، فکر نکنیم یک کار علمی است و بعد به ما یک مدرکی میدهند و با این مدرک برمیگردیم در کشور خودمان و میگویم من دکترا دارم، یک حقوقی بگیرم و زندگیام را اداره کنم، اینها چیزهایی است که نباید خیلی به آن توجه کرد، علم موجب حیات انسان است، موجب نجات انسان است، هر چه بدبختی و گرفتاری است از جهل است، این در روایات هم فراوان آمده.
آقایان تا میتوانید درسهایتان را دقیق بخوانید، فقه را دقیق بخوانید، واقعاً انسان تأسف میخورد گاهی اوقات یک عدهای میگویند این دقتهای طلبگی، این همه علما و محققین ما دقت کردند چه نیازی است؟ خیلی عجیب است. اینها استوانهی حیات نفس ما هستند، هر چه این را محکمتر قرار بدهید در مقابل فتنهها میتوانید بایستید، چرا یک انسان بعد از ۶۰ ـ ۷۰ سال به راحتی ایمانش را از دست میدهد، یک مقدار پول و مقام به او نشان میدهند و یک مقدار احترامش میکنند و از مذهبش خارج میکنند، یا به بلاد کفر میروند، از اصل اسلام خارج میشوند، احکام اسلام را انکار میکنند میگویند این احکام مال ۱۴۰۰ سال قبل بوده! یعنی قرآن مال ۱۴۰۰ سال قبل است؟ قرآن معجزه ختمیّه پیغمبر نیست؟ خدا فرموده إنانحن نزلنااذکر و إنا له لحافظون فقط همان ۲۳ سال میخواسته حفظ کند! خدا با آن عظمتش قرآن را فقط در همان زمان میخواست حفظ کند؟ یا خدا وعده کرده که تا قیامت قرآن را حفظ میکنم. قرآن که بخواهد حفظ بشود، برای بشر در هر زمانی این قرآن معجزه پیامبر ماست، باید به احکامش عمل شود. میگویند این احکام کنار برود. اینجا من واقعاً ساعتها در این مطلب حرف دارم و مجال نیست که همه ابعادش را عرض کنم.
عرض من اینست، تا میتوانید عمیق درس بخوانید، سطحی نباشید همان طوری که اولیاء خدا به عمق دنیا نگاه میکنند نه به ظاهر دنیا، عالم قوی آن است که به عمق علم، به حقیقت علم نگاه کند، ادله و آیات و روایات، خیلی دقیق مورد توجه قرار بدهید. یک طلبه وقتی مراتبی از علم را میگذراند این باید حصن دین بشود، اما خودش نباید دین را شخم بزند، این باید حصن حصینی برای دین بشود یعنی دین را حفظ کند. حالا ببرند کفرستان آنجا تطمیعش کنند، پولهای هنگفتی از مراکز جاسوسی به او بدهند و به شبکههای تلویزیونی بیاورند تا بگوید ما چیزی در اسلام به نام حجاب نداریم! این همه آیات صریح در باب حجاب در قرآن داریم. بعضی از همینهایی که در همین حوزه بودند و عمامه به سر بودند گفتند قرآن فقط میگوید زن یک مقدار از سینهی خودش را بپوشاند تا نزدیک زانو، موی سر و صورت و گردن لازم نیست بپوشاند. چرا یک انسان اینطوری میشود؟ چون درست درس نخوانده، اگر دقیق درس بخوانید، همین فقه را عمیق و تفسیر را دقیق بخوانید. گفتند کتب علیکم القصاص مال زمانهایی بودند که بین قبائل اختلاف میشد و قرآن فرمود کتب علیکم القصاص، اگر یک نفر را کشتند شما هم یکی را بکشید اما حالا زمانهای است که باب قصاص را باید ببوسیم و کنار بگذاریم، چرا؟ و لکم فی القصاص حیاةٌ یا اولی الالباب این یک قضیه حقیقیه دائمیه الی یوم القیامه است، یکی از همین آقایانی که راجع به همین آیه حرف زده بود و گفته بود این آیه مربوط به آن زمان است. من به او پیغام دادم که تو اصول نخواندی، اگر اصول خوانده بودی در اصول این مثل جدول ضربی است که برای بچههای دبستان است و خیلی روشن است، ما دو جور قضیه داریم یک قضیه خارجیه داریم، یک قضیه حقیقیه داریم، در قرآن هم وجود دارد بعضی از قضایا خارجیه است، اما بعضی از قضایا حقیقیه است، کتب علیکم القصاص و لکم فی القصاص حیاة یا اولی الالباب این قضیه حقیقیه است و هیچ قابل تغییر نیست. اگر ولیّ دم نخواست قصاص کند اسلام اجازه داده قصاص نشود ولی حکم را که نمیتوانید از بین ببریم.
داشتم این را عرض میکنم که درس را عمیق بخوانید همین مباحث تفسیری، یک کسی میگوید من در فقه نمیخواهم کار کنم، اگر کسی اصول قوی نداشته باشد نمیتواند مفسر قرآن بشود، خود این یک بحث دارد. یک وقتی باید به یک مناسبتی جلسهای مستقل باشد که برای شما این مطلب را اثبات کنم، کسی که اصول بلد نیست نمی تواند مفسر قرآن بشود، فقیه که مسلم نمیتواند بشود! مفسر نمیتواند بشود. نمیتواند احادیث را درست درک کند، بالأخره ما یک احادیثی داریم معلوم نیست که حدیث فقهی است یا اخلاقی؟ این را خواندید یک کسی آمد خدمت رسول خدا راجع به اینکه پدرش از او مالی میخواست و این ندارد، پیغمبر به او فرمود أنت و مالک لأبیک تو و اموالت همهاش ملک پدرت هستید، یک جمعی از فقها گفتند این حدیث فقهی است، جمعی گفتند که این حدیث اخلاقی است، چه کسی میتواند مرز بین حدیث فقهی و اخلاقی را تشخیص بدهد، کسی که اصول قوی داشته باشد.
یک فرعی همین روزها در بحث فقه ما مطرح است و آن اینست که اگر کسی از دیگری پول طلب دارد، میگوید پولم را بده تا با آن به حج بروم، اگر پول را به این بدهد مستطیع می شود و میتواند به حج برود ولی نمیرود، برای گرفتن پول خودش باید به یک حاکم ظالم رجوع کند، از حاکم جائر بخواهد که فلانی را مجبور کن پول من را بدهد تا به حج بروم، این بحث بین فقهاست؛ جمعی میگویند این رکون به ظالم است، لا ترکنوا إلی الذین ظلموا فتمسکم النار، بعضی میگویند چون حج خیلی مهم است اینجا یک بحثی که من مطرح کردم این بود که اصلاً بالأخره حرمت خود این مؤمن چه میشود؟ اگر این مؤمن باید برود به آن بدهکار التماس کند خودش را خار کند و خودش را تحقیر کند تا پولش را بگیرد، این همه روایاتی که برای حرمت مؤمن وجود دارد آیا خدا اجازه میدهد این آدم برود برای اینکه به حج برسد این کار را انجام بدهد؟ به نتیجه رسیدیم که نمیشود.
اینها قوّت اصولی میخواهد تا آدم بفهمد یک روایت را کجا قرار بدهد و کجا استدلال کند؟ اگر میخواهید فقیه یا مفسر بشوید، محدث اهل خبره در حدیث بشوید حتی در تاریخ، به نظر من در تاریخ هم مباحث اصول ما خیلی نقش دارد، شما این مباحثی که در الفاظ دارید در ظهور کلمات دارید کجا میشود کلامی را حمل بر چه معنایی کرد؟ یک مورخ درست است مورخ قضاوت در تاریخ نمی شود ولی آنهایی که میخواهند در تاریخ تحلیل کنند نیاز به این بحثها دارند، به بسیاری از بحث های اصولی نیاز دارند لذا من همیشه سفارشم این بوده که بحث اصول را خیلی قوی بخوانید.
شرح و توصیف دوم برای اولیاء خدا این بود که امیرالمؤمنین می فرماید اولیاء خدا کسانی هستند که وقتی مردم سراغ نقد دنیا هستند و امروزشان هستند و فکر این هستند که امروزشان را به نحوی بگذرانند اینها فکر پایان عمرشان هستند، خیلی مسئله مهم است ما فکر کنیم پایان عمر چه خواهد شد.
آقای قرائتی پنج شش ماه به رحلت والد ما پیش ایشان آمدند، به ایشان گفتند حالتان چطور است؟ فرمودند آقای قرائتی چند شب هست که یک فکری من را موقع خواب مشغول میکند و تا صبح راجع به آن موضوع فکر میکنم و خوابم نمیبرد. آقای قرائتی گفتندچیه؟ فرمودند من دارم فکر میکنم اگر من مُردم خدا از من پرسید تو برای اسلام چه کردی؟ جوابی ندارم بدهم. آقای قرائتی گفت شما جواب ندارید بدهید، شما این همه کتاب نوشتید، این همه شاگرد تربیت کردید، و به انقلاب خدمت کردید، (همین مدرسهی مبارکهای که الآن تشریف دارید پیشنهاد خرید این زمین را و اینکه اینجا این ساختمان معظم برای طلاب غیر ایراین درست شود پیشنهادش را مرحوم والد ما به رهبری معظم انقلاب دادند، اینجا یک باغ خیلی مفصلی بود و بعد که رهبری به آستان قدس هم فرمودند اینجا را بسازند، رهبری فرمودند به شرطی که کلنگ اینجا را خود شما بزنید و در روز کلنگ زنی هم خود ایشان اینجا بود) والد گفتند نه آقای قرائتی من هر چه فکر میکنم … گفت آقا اگر شما نتوانید جواب بدهید پس ما چی؟ مقصودم این جمله است که فرمودند من دارم حساب میکنم که اگر خدا به من فرمود تو یک مدّتی این مسئولیت مرجعیت بر عهدهات بود میتوانستی فلان جا برای اسلام فریاد بزنی و نزدی، من چه جوابی دارم بزنم و همینطور اشک از چشمش جاری میشد، اینست که آدم باید آیندهنگر باشد واقعاً موقع مُردن آماده هستیم برای اینکه هر سؤالی از ما میکنند را جواب بدهیم؟ یا اینکه به قول معروف کمیت خیلی از ما لَنگ است.
اولیاء خدا آنهایی هستند که آینده نگر هستند، درس میخوانند برای اینکه درس مثل یک درختی است که ثمراتش بعداً ظاهر میشود، نمیگوئیم من امروز یک کاری کنم یک مقامی پیدا کنم، نه، لذا این باید مدّ نظرمان باشد واشتغلوا بآجلها یعنی به آن وعدههای الهی، اولیاء خدا خودشان را دلگرم آینده و وعدههای الهی میکنند، به آنها مشغول میشوند. اذ اشتغل الناس بعاجلها وقتی مردم به امور زودگذر دنیا مشغولند فأماتوا منها ما خشوا أن یمیتهم، اولیاء خدا آنچه که موجب اماتهی دیگران است را اماته میکنند، یعنی اینها دنیا را میکشند به جای اینکه دنیا آنها را از بین ببرد اینها آنها را از بین میبرند، اینها دنیا را در نفس خودشان نابود می کنند و و تَرَكوا مِنها ما عَلِموا أنّهُ سَيَترُكُهُم ، این هم خیلی جمله عجیبی است،چقدر در آن استدلال وجود دارد، اولیاء خدا آنچه را که انسان را ترک میکند و یک روزی انسان را رها میکند، زن و فرزند یک روزی انسان را رها میکند، مقام یک روزی انسان را ترک میکند، سلامتی یک روزی انسان را ترک میکند، اولیاء خدا ترکوا ما علموا آنچه را که میدانند اینها را رها میکنند اینها آنها را رها میکنند و ترک میکنند، تارک دنیا میشوند، حالا نه تارک دنیا به معنای رهبانیت.
ماه رجب است خواستم عرض کنم چون معروف است ماه رجب ماه اولیاء خداست البته این را در کلمات امیرالمؤمنین بقیهاش را هم ببینید، در درجه اول اولیاء خدا وجود مبارک پیامبر اکرم و ائمه معصومین علیهم السلام است ولی در درجات بعد بعضی از این شرایط برای برخی از افراد حاصل میشود و ان شاء الله امیدوارم از برکات ماه رجب همهمان بهرهمند شویم، دعا کنید برای عظمت اسلام، برای عظمت شیعه، برای این انقلاب بزرگ، برای حفظ همه مسلمانان در همه دنیا، ان شاء الله.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0