دیدار دبیر کل جمعیت مؤتلفه اسلامی با آیت الله محمدجواد فاضل لنکرانی
به گزارش پایگاه خبری رهپویان قم،اسدالله بادمچیان دبیر کل جمعیت مؤتلفه اسلامی به همراه مسئولین این مجموعه در قم با حضرت آیت الله فاضل لنکرانی دیدار کردند.
متن سخنان حضرت آیت الله فاضل لنکرانی
در دیدار دبیر کل جمعیت مؤتلفه اسلامی
بسم الله الرحمن الرحیم
خوشآمد عرض میکنم خدمت جنابعالی که بقیة السلف یاران امام و بزرگانی هستید که از استوانههای انقلاب و این حرکت الهی بودهاند، یک جهت عنایت مرحوم والد ما به هیئت مؤتلفه این بود که سران آن مورد تأیید امام بودند و امام به آنها اعتماد داشت لذا از اول یک بخشی از کار را با هیئت مؤتلفه شروع کردند. حرف برای گفتن زیاد است به خاطر وقت کم من به چند نکته بسنده میکنم.
اولین نکته این است که متأسفانه نه حوزههای علمیه، نه دوستداران و نه حتی همراهان امام، هنوز به عظمت کاری که امام کرد نرسیدهاند، عظمت از حیث آثار را نمیگویم که البته آثارش را امروز میبینیم. جمله زیبایی از امام را بر مزار شهید زینالدین دیدم که «این خون شهداست که خون ملّتها را به جوش خواهد آورد» این همان مطلبی است که در بیان خاطرات شما. از توصیههای امام هنگام تشکیل مؤتلفه مشهود است. ببینید امام چه اهداف و چه نگاهی به این حرکتی که کرد، داشت. بعضیها حرکت امام را خواستند فقط در مقابله با کاپیتولاسیون و رژیم طاغوت و حتی مقابله با آمریکا خلاصه کنند که این تحلیل بسیار غلطی است، امام این حقیقت مسلّم و بیّن قرآنی را احیا کرد که اولاً اسلام حکومت دارد و آیات متعددی از قرآن کریم دلالت میکند حکومت مختص خدا و رسول خدا و جانشینان رسول خدا و کسانی است که به اذن خدا میتوانند حکومت داشته باشند. و از منظر قرآن هر حکومتی غیر از این نامشروع است.
ثانیاً اسلام یعنی حکومت. امام در کتاب بیع خود با صراحت میفرمایند «الاسلام هو الحکومه» نه اینکه حکومت جزئی از اسلام باشد، خدای تبارک و تعالی دین را برای حکومت فرستاده، دین نیامده بخشی از زندگی مردم و در حاشیه باشد، هر کسی خواست داشته باشد و اگر نخواست نداشته باشد، خدا دین را برای حکومت فرستاده و این یک بحث خیلی مهمی است. اینکه میگویم به عظمت کار امام نرسیدهاند، یعنی از حیث مبنایی نه حوزههای علمیه به آن توجه کردهاند و نه انقلابیها و مسئولین، شاید یکی از علتهایی که هنوز ساختار تشکیلاتی این نظام در طول این چهل و چند سال عوض نشده این است که به این نکته اصلی توجه ندارند که اسلام باید حکومت کند.
انقلابی که امام فرمود این نبود که شاه برود و کس دیگری بیاید مثلاً عدالت را پیاده کند. برپایی عدالت بر چه اساسی؟ بر همان اساسی که اسلام میگوید، اینجا حرف خیلی زیاد است و الآن مجال نیست به آن بپردازم به نظرم یکی از مباحث محوری که هیئت مؤتلفه و یا حتی جامعه روحانیت مبارز تهران و جامعه مدرسین قم لازم است به آن بپردازند همین است که در طول سال نشستهای علمی عمیق راجع به این فرمایش امام داشته باشند که فرمودند اسلام یعنی حکومت. این حکومت باید در تمام ساختار کشور مشخص باشد اینکه تئوریاش چگونه است؟ آئیننامه و برنامههایش چیست؟ متأسفانه در مورد این مباحث کار جدی نشده و انجام آن نیاز به محققان و فقیهان برجسته دارد، کار اقراد معمولی در حوزه نیست باید کسی باشد که مسلط بر مبانی اصولی و فقهی امام باشد. از عنایات خدای تبارک و تعالی به امام این بود که شاگردان امام فقهای برجستهای مثل مرحوم پدر ما رضوان الله علیه بودند که در کنار امام مبانی ایشان را تحکیم میکردند.
مرحوم آیتالله یزدی یک روز به من فرمودند هنگامی که امام در تبعید بود آن فکر فقهی و اصولی امام را پدر شما در حوزه زنده نگه داشت. چون پدر ما تحریر الوسیله را محور بحثهایشان قرار داده بود، این از عنایات خدا به امام بود کما اینکه از جمله عنایات خدا به امام هم این بود متدینینی که در حوزه نبودند مثل جناب آقای عسکراولادی و دوستانشان را به امام مرتبط کرد.
به هر حال این مطلب از مسئله انتخابات به مراتب مهمتر است، یعنی شما تا مبانی فکری امام در امر حکومت را تبیین نکنید نسل جدید را نمیتوانید جذب نظام کنید، برای نسل جدید باید روشن کنیم که نگاه امام به حکومت ریشه در قرآن دارد. من در مراسم جشن سالگرد پیروزی انقلاب استان هرمزگان که عده زیادی از علمای اهلسنت هم حضور داشتند به این نکته پرداختم که هر چند در رأس این انقلاب یک فقیه شیعه بوده، در عین اینکه روشن است اگر امام نبود این انقلاب برپا نمیشد و به برکت ولایت فقیه انقلاب پیروز گردید ولی قبل از مسئله ولایت فقیه، امام به ریشههای قرآنی حکومت توجه نموده که یک اصل مهم و مشترک بین شیعه و سنی است. بر این اساس انحصار عنوان انقلاب به انقلاب شیعی معنا ندارد. به همین جهت است که اهل سنت نیز دوشادوش شیعیان به دفاع از این نظام و انقلاب پرداختهاند.
ارزش و عظمت حرکت امام این است که این امر مسلّم واضح قرآنی را که هزار سال به آن توجه نشده بود احیاء کرد.
نکته دوم: امام روی همین مبانی برای مردم نقش اساسی در حکومت قائل بود. خطر بزرگی که احساس میشود نه در بین همه یا بخش زیادی از مسئولین، بلکه در میان بخشی از کسانی که امروز زمام بعضی از امور را در دست دارند اینست که این فکر امام را قبول ندارند که مردم ولی نعمت ما هستند. یا اگر مردم قبول نداشته باشند، آن مشروعیت کار فعلیتش از بین میرود. همانطور که اسلام باید محور در تصمیمگیریها باشد مردم هم باید محور در فعالیتها باشند. این حرفی که گاهی نقل میشود و انشاءالله واقعیت نداشته باشد که یک عده میگویند ما که بر حق هستیم و اصول انقلاب و امام را قبول داریم، حال اگر بخشی از مردم قبول نداشته باشند به ما ربطی ندارد و ما کاری به آنها نداریم. این طرز فکر غلط است، امام وقتی میگفت مردم، واقعاً مردم را به معنای واقعی قبول داشت و مردم را محور میدانست. اینکه چهل و چند سال از انقلاب گذشته و هنوز اقتصاد ما جنبه دولتی دارد معنایش اینست که مردمی نیست! اقتصاد ما باید مردمی باشد، همانطور که سیاست و فرهنگ ما باید مردمی باشد، البته حاکم بر همه اینها دین است یعنی وقتی امام میفرمود مردم، در درجه اول اسلام و دین را مطرح میکرد. در واقع امام میفرمود این دین وقتی آن تلألؤ و ارزش اصلی را در جامعه پیدا میکند که مردم در میدان باشند. شما به نکته بسیار دقیقی اشاره فرمودید که امام جنگ را با مردم اداره کرد، این مسئله خیلی مهم بود. اول انقلاب تمام ثروت این کشور را دولت پهلوی به یغما برده بود، چیزی نبود، همه امور مختل بود ولی مردم این جنگ را بهخوبی اداره کردند.
لذا شما که از اول همراه امام بودید و همه ضرورتهای انقلاب را لمس کرده اید اجازه ندهید خللی به این فکر امام وارد شود، کاری کنیم که مردم سالاری دینی که رهبری معظم انقلاب مکرر بیان میفرمایند به معنای واقعی تحقق یابد.
جا دارد نسبت به شخصیتهای محترمی که در هیئت مؤتلفه بودند این مطلب را که یک بُعدی از ابعاد فکری امام هم هست، متذکر شوم. هیئت مؤتلفه برای امام مورد قبول بود چون آن آقایان به معنای واقعی متدین بودند، همینطور که فرمودید یک تاجر تهرانی که تمام سرمایهاش یک منزل بود، حاضر شد برای انقلاب آن را بفروشد، عشق به دین بود که او را وادار به این کار میکرد نه حتی عشق به امام.
ارکان مؤتلفه شخصیتهایی بودند که روحانیت و مرجعیت و فقاهت را به معنای واقعی قبول داشتند. شما ببینید هشت سال در این کشور ما دولتی سر کار آمد که نقطهی مقابل این فکر امام بود. باید هر دولتی در این نظام فقاهت مرجعیت و روحانیت را، به معنای واقعی و نه شعاری بپذیرد و قبول داشته باشد. آن دولت اصلاً شعارش را هم نمیداد چون درست بر خلاف روحانیت بود. در آن هشت سال از این جهت ضربه بزرگی به فکر امام وارد شد و مرحوم والد ما در ملاقاتی که با آقایان یزدی و جنتی داشتند فرمودند اگر این آدم سر کار بماند تمام زحمات آقای خمینی را به باد خواهد داد.
روی این اندیشهي امام کار کنید، مسئله ارتباط با روحانیت و مرجعیتِ اصیلِ حوزوی و ریشهدار که مورد قبول همگان هستند را حفظ کنید، این از برجستگیهای هیئت مؤتلفه است که این مسئله را قبول داشته و به آن ملتزم بود، همانگونه که فرمودید شهید عراقی اگر یک مطلبی برخلاف سلیقهاش بود اما تا میشنید امام فرموده میگفت من تسلیم هستم و این امر مهمی است که همه ما باید اینطور حرکت کنیم.
امروز همگی شاهد آثار سوء تبلیغاتی که علیه روحانیت و مرجعیت شد، هستیم، هدف اصلی آنها مخالفت با شخص مراجع نبوده بلکه مخالفت با نهاد مرجعیت بود تا اعتماد مردم را از این نهاد سلب کنند و این کار را در طول آن هشت سال شدیداً دنبال کردند و تا اندازهای هم به اهدافشان رسیدند. لازم است هیئت محترم مؤتلفه این مسئله را که یکی از اصولشان بوده قویتر از قبل ادامه دهند و آنرا برای نسل جدیدی که به این هیئت میپیوندند کاملاً تبیین کند.
در رابطه با مطلبی که به عنوان اجازه جهاد مسلحانه از امام رضوان الله علیه نقل فرمودید عرض کنم که امام جهاد مسلحانه را به هیچوجه قبول نداشت. ممکن است در یک مورد خاصی نظری فرموده باشند که می فرمایید اجازهاش را از آقای میلانی گرفتید. مناسب است شما که در تاریخ این مسئله بودید این موضوع را یک مقدار دقیق تر تحلیل کنید آنگونه که ما از پدرمان شنیدیم، امام با اقدام مسلحانه شدیداً مخالف بود، منظور از جهاد یعنی اینکه مردم را علیه رژیم مسلح کنند، اینکه به یک گروهی اجازه شفاهی ترور نخست وزیر را بدهد اسمش جهاد مسلحانه نیست، روایاتی که می فرماید «کل رایة ترفع قبل قیام الحجة فصاحبه طاغوت» یکی از معانی دقیقش این است که ائمه گفتند در زمان غیبت جهاد مسلحانه نکنید. به نظرم امام کاملاً به این روایات توجه داشت که فرمود باید مردم به صحنه آیند و با برپایی تظاهرات با رژیم پهلوی مقابله کنند. ما در بحثهای فقهی این بحث را مفصل مطرح کرده ایم.
اما نکته سوم راجع به این دو ضرورتی که الآن در پیش داریم یکی مسئله خبرگان و دیگری مسئله انتخابات مجلس؛ راجع به خبرگان مسئولین امر، آنها که زمام امور در اختیارشان است باید مقدمات حضور وزنههای قوی مردمی امتحان شده را در جمع خبرگان فراهم کنند، من معتقدم با اینکه امروز حوزه ما دارای جوانهای مجتهد و انقلابی است ولی خبرگان جای جوان گرایی نیست، خبرگان باید وزنههای امتحان پس دادهای باشند که قیام و قعودشان در آنجا برای خدا باشد، از هیچ چیزی غیر از خدا نترسند همانطور که هیچ چیز امام را نلرزاند. خبرگان جای حضور وزنههای خیلی قوی، اصیل، ریشهدار و امتحان پسدادهای است که طمع دنیا و تهدیدات آنها را نلغزاند. من در جلسه ای که جمعی از مسئولین رده بالای کشور حضور داشتند گفتم چطور شد مردم بلافاصله رأی آن خبرگانی که رهبری معظم را انتخاب کردند، پذیرفتند؟ چون چهرههای شناخته شده مثل مرحوم والد ما، مرحوم مشکینی و بزرگان دیگر در بین آن خبرگان بودند، حال چنانچه ما بگوئیم جوانها در خبرگان حضور یابند این کار، مخاطرات فراوانی دارد افزون بر اینکه مردم به این زودی اعتماد نمیکنند.
قطعاً دشمن دنبال این است که حضور مردم در انتخابات خبرگان کمرنگ و حداقلی باشد، ولی در مقابل باید مسئولین ما تدبیری بیاندیشند و مردم هم بدانند وجود خبرگان چه ضرورتی دارد.
امیدواریم انتخابات با شکوهی برگزار شود و دشمن برای هزارمین بار زمین بخورد و مأیوس بشود. همچنین در مورد مجلس شورای اسلامی هم انتظار این است که چهرههای وزین و شایستهای که با قانون آشنایی داشته و ضرورتهای نظام و جامعه را درک کنند حضور پیدا کنند.
انشاءالله هر دو انتخابات به خوبی و باشکوه برگزار شود و هیئت مؤتلفه و جامعتین و همه کسانی که دلسوز نظام و اسلام هستند وظیفه خود را در این قضیه به خوبی انجام دهند.
درابتدای دیدار آقای اسدالله بادمچیان دبیر کل جمعیت مؤتلفه اسلامی گزارشی از شکل گیری این جمعیت و عملکرد آن تا کنون ارائه داد.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 6در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0