بجاي داد و بيداد و فرياد، عشق و اميد را در دل انسانهارواج دهید
برگرفته ازجلد دوم كتاب «فرهنگ زندگی» نويسنده: حجت الاسلام و المسلمین سيد جواد نور موسوي_قم به گزارش پایگاه خبری رهپویان قم، آن روز كه ميخواستند دنيا آباد گردد بجاي داد و بيداد و فرياد، عشق و اميد را در دل انسانها نهادند. همين اميد عامل آباداني دنيا شده جهان سبز و خرم، خانه و كاشانه […]
برگرفته ازجلد دوم كتاب «فرهنگ زندگی» نويسنده: حجت الاسلام و المسلمین سيد جواد نور موسوي_قم
به گزارش پایگاه خبری رهپویان قم، آن روز كه ميخواستند دنيا آباد گردد بجاي داد و بيداد و فرياد، عشق و اميد را در دل انسانها نهادند. همين اميد عامل آباداني دنيا شده جهان سبز و خرم، خانه و كاشانه روشن، ويرانهها و بيابانها آبادان گرديد.
✅ تمام عرقهائي كه كارگران در كارخانهها ميريزند و يا كشاورزان در زمينهاي كشاورزي به كار و تلاش ميپردازند و يا مرزداران در مرزها تا نيمههاي شب به پاسداري مشغولند و همچنين رزمندگان در پشت خاكريزها به دفاع از مرز و بوم خود ميپردازند و نيز مادراني كه در نيمههاي شب به پرستاري كودكان خود اهتمام ميورزند، همه و همه در پرتو روشنايي اميد و آرزوهائي است كه در عمق جان انسانها تابيده است.
✅ از اينجا يك استفاده كلي تربيتي را ميتوان برداشت كرد و آن اين است كه بجاي هر نوع انگيزه بيروني و پافشار ي بر ديگران بايد تلاش كرد روح اميد را در دل انسانها زنده نگه داشت. اگر نور اميد در دلي فروزان باشد بدون اينكه از خارج تحريك گردد خود بخود به تحرك و پويايي پرداخته به كار و كوشش دست خواهد زد.
اينكه ديده ميشود انسانهايي از ازدواج زندگيشان سر و سامان پيدا كرده، گشايش برايشان بوجود ميآيد همه معلول اميدي است كه در دلشان بوجود آمده است.
✅ انسان مجرد اميدي ندارد تا به تحرك و پويائي بپردازد، ولي اميد پدر بودن و برخورداري از فرزند همه و همه شعلههایی از تلاش و كوشش را در دل انسانهاي متأهل بوجود ميآورد كه آدمي نميتواند آرام و قرار بگيرد.
پس معلمي كه تا پاسي از شب طرح درس را براي كلاس فراهم ميآورد و همين طور پزشكي كه در بالين بيمار به بررسيهاي پزشكي ميپردازد، همه بخاطر برخورداري از عشق و اميد است.
✅ روي اين اصل براي اينكه تلاشها و كوششها قطع گردد تنها راه، نابودي و از بين بردن آرزوها و اميدها است. پدر و مادري كه اميد و آرزو را از فرزندان خود سلب ميكنند يا جامعهاي كه روزنههاي اميد را براي افراداجتماع مسدود ميسازد، خانوادهاي و يا حتي جامعهاي بزرگترين خيانتها را به رشد و تعالي فرزندان و افراد آن جامعه روا داشته است.
✅ هر جامعهاي كه نتواند چراغ اميد و آرزو را براي نسل جوان خود فروزان نگه دارد بدون ترديد پيشرفت و تعالي در آن جامعه رونق نيافته، كسالت و تنبل پروري بر آن جامعه حاكم خواهد گشت.
✅ طبق علم روانشناسي تنها به نصيحت كردن و پند دادن نبايد اكتفاء كرد بلكه افق اميد و آرزوها را براي افراد جامعه بالاخص براي نسل جوان روشن تر و تابناكتر بايد ساخت.
بدون ترديد يكي از عوامل فساد و تباهي جوانان نداشتن اميد وآرزوهاست.
پيامبر بزرگوار ميفرمود: آرزو براي پيروان من رحمت است.
✅ از نظر تربيتي هرگز نبايد انساني را نفي مطلق كرد، يعني گفته شود فلان كس بيكار و دل مرده است و به در هيچ كاري نميخورد. چنانكه بسياري از معلمان درباره كودكان درس نخوانده همراه با شماتت و توبيخ كلماتي برايشان ابراز ميكنند كه مضمون آنها هم در يك واقعي مشترك بوده و آن اينكه تو عرضه هيچ كاري را نداري و حال آنكه از نظر روان شناسي اگر كسي فاسد و تباه باشد اگر راهي براي خوب شدن او باز كنيم ممكن است آن فرد در اثر تشويق و ترغيب به نيكي و سعادت روي آور گردد. حال آنكه اگر انسان فاسدي را شماتت كرده همه درها را به رويش ببنديم اساساً در تباهي و فساد بيشتر او را تشويق كردهايم.
✅ روي اين اصل بجاي اينكه زشتيهاي افراد ناپاك را به آنان گوشزد كنيم راههاي مناسب و صحيح را فرا راه آنان قرار دهيم.
مطالعه و بررسي قرآن و آيات و احاديث همه اين واقعيت را آشكار ميسازند كه خداوند متعال حتي براي انسانهايآلوده و گناهكار راه را مسدود نساخته و آنان را از يأس از رحمت خدا بركنار داشته با راهنمائي و ارشاد به توبه و اصلاح نور اميد را دردل آنان تابانيده است.
✅ در مؤسسات تربيتي يكي از رسالتهاي مربيان اين است كه با يأس و نااميدي مبارزه كرده هميشه افق روشن و تابناك اميد را فرا راه متربيان قرار دهند تا آنان با نگاه كردن به افق اميد و آرزو به تلاش و كوشش پرداخته به ساختن خود مبادرت كنند.
نقش اميد
درختي را اگرآب ندهند، برگ هايش ميافتد و افسرده ميشود، وقتي به آن آب دادند، برگ هايش راست ميايستد. انسان نااميد مانند يك درخت پژمرده است، اما وقتي كه اميدوارميشود مانند درختي است كه تازه آن را آب دادهاند وسرشاراز نشاط ميشود، فرد وقتي احساس كرد كه توان كاروزندگي و برخورد با مشكلات را دارد جرأت پيدا ميكند كه به سراغ مشكلات برود. انسان گاهي از شنيدن مشكلات سرش به درد ميآيد. وگاهي آنچنان مشتاق رويارويي با مشكلات است كه دلش ميخواهد به او بگويند بيا و اين مشكل را حل كن. گاهي انسان از حل مشكلات خودش عاجز است ولي گاهي اوقات علاوه بر اينكه مشكل خودش را حل كرده است دستش براي حل مشكل ديگران نيز باز است و ميخواهد كه يك نفر به او بگويد مشكل مرا حل كن. بچه را نيز با يد به نوعي تربيت كرد كه وقتي بزرگ شد نه تنها بتواند مشكل خودش را حل نمايد بلكه يك مقدار وقت را هم براي حل مشكل ديگران صرف كند.
پایان بخش اول « ادامه دارد»
خدایا چراغ امید زندگی ام را روشن و باغ وجود زندگی ام با گل مهر و صفا و عشق بخودت و حضور همیشگی ات سرسبز و خرم و معطر بگردان آمین یا رب العالمین
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0