شاعر نباید حین سرودن درگیر واژه شود
سرودن شعر به فراغت خاطر احتیاج دارد؛ برای بسیاری از شاعران پیش آمده که گاهی به دلیل مشغلههای زندگی، کمتر توانستهاند بنویسند و در جلسات ادبی حضور داشته باشند. گاهی دغدغههای روزانه، علت اصلی دور شدن برخی شاعران از فضای ادبی بودهاست. به گزارش پایگاه خبری رهپویان قم ،سیمین قربانی، متولد سال ۱۳۶۲، نامِ آشنایی […]
سرودن شعر به فراغت خاطر احتیاج دارد؛ برای بسیاری از شاعران پیش آمده که گاهی به دلیل مشغلههای زندگی، کمتر توانستهاند بنویسند و در جلسات ادبی حضور داشته باشند. گاهی دغدغههای روزانه، علت اصلی دور شدن برخی شاعران از فضای ادبی بودهاست.
به گزارش پایگاه خبری رهپویان قم ،سیمین قربانی، متولد سال ۱۳۶۲، نامِ آشنایی است برای شاعرانی که در دههی هشتاد در قم فعالیت میکردند. در اواسط دهه هشتاد به دلیل مشغلههای فراوانی که برایش پیش آمد از فضای شعر دور شد، همین بهانهای شد تا به گفتگو با ایشان بنشینم.
درباره فعالیت ادبیتان برایمان بگوئید.
از کودکی کلماتی را سر هم میکردم و پیش خودم مدعی بودم که اینها شعر است! اما به طور جدی در سال ۱۳۷۹ بود که با انجمن شعر قم آشنا شدم. در دههی هشتاد فعالیت زیادی داشتم. سال ۱۳۸۵ بود که حضورم در جلسات و کلاسها کمتر شد و در دههی نود هم به خاطر بچهها و دغدغههای زندگی که کمتر شده بود،توانستم شعر بنویسم.
اما نوشتن به شکل جدی از کی آغاز شد؟
اکثر شاعران معتقدند که زمزمههایی از کودکی داشتهاند. من از دورهی دبستان شروع کردم به نوشتن انشاء در موضوعاتی که مطرح میشد، از همان موقع فهمیدم که میتوانم بنویسم و با تشویق معلم، این مسیر را ادامه دادم.
نوشتههای آن زمان شما، از نظر ادبی چه جایگاهی داشت؟
در حد دلنوشته بود. مجال این پیش نیامده بود که بخواهم به صورت تخصصی کار کنم. در دورهی راهنمایی دبیر ادبیاتم بسیار کمکم کرد و با شعر آشنا شدم. وقتی پا به دبیرستان گذاشتم، شروع به نوشتن کردم، یکی از دوستانم کلاسهای انجمن عکاسی را میرفت و انجمن شعر را دیده بود و انجمن به من معرفی کرد. یک روز به انجمن شعر رفتم، جلسهای که استاد عزیزم جناب آقای مجاهدی حافظخوانی داشتند، به فضای انجمن علاقهمند شدم و کمکم شعر برایم جدیتر شد.
در طول هفته چه جلساتی در انجمن برگزار میشد؟
انجمن کلاسهای خوبی داشت. شنبهها کلاس واژه شناسی استاد «محسن حسنزاده لیله کوهی» بود، ایشان استاد فوق العادهای بودند، بسیاری از آموزشهایی که دیدهام را مدیون استاد لیله کوهی هستم. یکشنبهها با آقای «انصاری» ویراستاری داشتیم، این کلاس هم کلاس تاثیرگذاری بود. سهشنبهها کلاس آقای «محمدرضا تقی دخت» با عنوان «تاریخ شناسی شعر» بود. چهارشنبهها کلاس آقای «سید مهدی حسینی» بود که بسیار روی پیشرفت بانوان شاعر قم تاثیر داشت و پنجشنبهها جلسه شعرخوانی بود.
به نظر شما، در آن دوره شعر بانوان از آقایان در جایگاه بهتری قرار گرفتهبود؟
بدون اغراق میتوان گفت که شعر بانوان قم در آن دوره از شعر آقایان بسیار بسیار جلوتر بود. شعر بانوان در آن دوره خیلی خوب بود. در جلسهی پنجشنبهها که شعرخوانی بود تقریبا هر هفته همهی خانمهای شاعر، شعر جدید داشتند و آثارشان را در جلسه ارائه میکردند.
چرا خانمها آنقدر فعال بودند؟
یکی از دلایل آن ارتباط صمیمی بود که با یکدیگر داشتیم، یعنی یک گروه شده بودیم که همیشه سعی میکردیم با هم در ارتباط باشیم و اگر اساتید هم کلاس نداشتند ما در انجمن کنار هم جمع میشدیم. شعرهایمان را در جمعهای دوستانه ارائه میکردیم و سعی در برطرف کردن ایرادهایش داشتیم. اما جدای از اینها کمکهای بیدریغ شخص آقای مجاهدی بسیار تاثیرگذار بود. گاهی اوقات در جلسه یک نکته میگفتند و تا یک ماه ذهن بچهها را درگیر میکردند، این نکات کلیدی که میگفتند بسیار خوب بود و بعد هم زحمات بیدریغ جناب آقای سید مهدی حسینی که قبلتر عرض کردم، ایشان در رشد و ارتقای شعر بانوان قم خیلی تأثیرگذار بودند.
خانمهای شاعری که در آن دورهی انجمن فعال بودند را به خاطر دارید؟
بله، من با نجمه زارع، طیبه تقیزاده، خدیجه پنجی، حمیده رضایی، مریم زرین، شیرین خسروی، زهرا یعقوبی، فاطمه حسینی و… هم دوره بودم و خدا را شکر حالا این عزیزان خیلی پیشرفت کردهاند. قطعاً خیلی از دوستان را به علت نداشتن حضور ذهن از قلم انداختهام، از همین جا از دوستانی که نامشان از قلم افتاد عذرخواهی میکنم.
حالا شما در آستانهی ورود به دههی دوم عمر شاعریتان هستید و هنوز مجموعهای چاپ نکردید، علتش چیست؟
یک دوره خیلی دوست داشتم که کتاب چاپ کنم، حدودا اواخر دهه هشتاد. اما خودم دوست داشتم که شعرهای قویتر و محکمتری را چاپ کنم، به خودم گفتم اگر قرار باشد که یک اثر از من ماندگار شود بگذارم شعرهای خوب من باشند، به همین خاطر فعلا از فکرش بیرون آمدم.
اصلا هنوز شعر مینویسید؟
متاسفانه طی سالهای اخیر خیلی کمتر به شعر نوشتن مشغول بودم.
بالاخره شعر نوشتن دغدغهی شما هست؟
دغدغهی نوشتن را ندارم، اما دغدغهی خواندن شعر را دارم.
قصد بازگشت به جلسات شعر را ندارید؟
خیلی دوست دارم که برگردم. همیشه به این فکر میکنم که خاطرات خوبی را در شعر داشتم و دوست دارم به فضای جلسات و… برگردم اما مقداری درگیریهای زندگی من -که برای همه وجود دارد- مرا از شعر دور کردهاست.
اگر قصد داشته باشید که یک توصیه به شاعران جوان و نوجوان کنید، آن توصیه چیست؟
توصیهی من به عزیزانی که وارد فضای شعر و ادبیات شدهاند همان توصیهای است که استاد مجاهدی به ما میگفتند:«اگر میخواهید شاعر شوید باید حداقل پنج هزار بیت شعر حفظ باشید.» علت حرف استاد این بود که دامنهی واژگان یک شاعر باید آنقدر قوی و گسترده باشد که برای بیان احساسات با کمبود واژه مواجه نشود، البته این نظر شخصی استاد مجاهدی بود و منظور از این پنج هزار بیت شعر این است که شاعر باید شعرهای زیادی حفظ باشد تا حین سرودن درگیر واژه نشود.
غیر از حفظ بودن شعر، چه کارهایی به افزایش دایرهی لغات یک شاعر کمک میکند؟
شعر خواندن فوقالعاده به افزایش دایرهی لغت شاعر کمک میکند، البته از مطالعهی رمان خوب هم نباید غافل شد.
اما برای شاعرانی که میخواهند شاعران بهتری بشوند هم توصیهای دارید؟
اگر میخواهیم شاعران بهتری باشیم، باید با علوم مختلف آشنا باشیم. جامعهشناسی، روانشناسی، تاریخ و.. بخوانیم. باید در حوزهی ادبیات حتماً مطالعه داشته باشیم و آثار قدمای شعر پارسی را مطالعه کرده باشیم. در کل مطالعهی علومی غیر از شعر، به شاعر کمک میکند.
مهمانمان کنید به خواندن یکی از سرودههایتان.
همیشه مثل غزلها به اوج میبریام
ظریف طبع قشنگم! غزال بندریام!
تو آن انار خدا آفریدهای که به تو
پر از نگاه هوسناک و گیج و سرسریام
تو از تبار خدایان عشق میآیی
شبیه یوسف در چاه مانده میخریام
و بعد سمت بلندای شهر میکشی و
به اوج مثل غزلها به اوج میبریام
میان باد و غزل اوج میگرفتی و من
هراسناک نپیچیدنت به روسریام
چقدر شور و تناسب که رفتنت را نیز
پر از تلاطم دلشورههای مادریام
منبع:روابط عمومی حوزه هنری استان قم
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0